ترجمه المراقبات ص : 19 تقریظ
مرحوم علامه طباطبائى رحمه اللّه بر کتاب المراقبات
بسمه تعالى – چند سطرى درباره کتاب اعمال سال«»
تألیف پیشواى طایفه، حجت حق، آیت اللّه، مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى –
قدس اللّه روحه – مىنویسم نه با این هدف که این کتاب گران سنگ یا مؤلف بزرگ آن را
بستایم، زیرا این کتاب دریاى لبریزى است که در سنگ و پیمانه نگنجد و مؤلف آن
پیشواى والا مقامى است که بلنداى زیاد شخصیت او با هیچ مقیاسى قابل اندازهگیرى
نیست، و ناتوانى، عذرى موجّه، و یأس از رسیدن به مقصد، براى استراحت کافى است،
بلکه با هدف تذکر به برادران و دوستان و سروران صادق و با صفا.
که «تذکر براى مؤمنین سودمند است.»«» برادرانم
زندگى دنیا بازیچهاى بیش نبوده و زندگى حقیقى سراى آخرت است. انسان در زندگى پست
دنیا وظیفهاى جز آماده شدن براى زندگى آخرت، پیمودن راه نزدیکى به خداوند، پیشه
کردن بندگى و تواضع در مقابل خدا ندارد. حجابى بین او و پروردگارش نیست. و چارهاى
جز ایستادن در پیشگاه خداوند نمىباشد.
بنابراین انسان
باید در جایگاه نیاز ایستاده و علامت بندگى را در خود آشکار نماید، به پروردگار
عزّت روى نموده و متوجه ساحت بزرگى و عظمت او شود و با نام ها و صفات نیکوى او و
بوسیله دعا به او نزدیکى جوید، و با مراقبت در روزها و شب هاى مختلف و ماه ها و
سال ها به او متوسل و خود را در مسیر وزش بادهاى انس و نسیم هاى قدس او قرار دهد.
چنانکه فرمود صلّى ا… علیه و آله و سلّم: در طول زندگانى شما نسیم هایى از رحمت هاى
پروردگار مىوزد، به هوش باشید، به آن رو کنید و به آن پشت نکنید. به جان خودم
سوگند، روش گذشتگان مقرّب و روندگان راه بندگى، یعنى محمّد و آل پاک او و سایر
پیامبران، راستگویان، شهدا و صالحین همین بوده است. و آنان چه همراهان خوبى هستند.
فصل دهم مراقبات ماه مبارک رمضان
از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده است:
«نگویید رمضان، زیرا نمىدانید رمضان چیست، و اگر کسى گفت، باید صدقه داده و روزه
بگیرد. بلکه همانطور که خداوند فرموده است بگویید ماه رمضان». از اعمال مهم سالک
در این ماه بزرگ شناخت حقیقت این ماه – در این ماه خداوند رهروان این ماه را با
دعوت به میهمانى این ماه گرامى داشته و این ماه ماه میهمانى خداست – و سپس فهمیدن
معنى روزه و مناسبت آن با میهمانى خداست. آنگاه تلاش و کوشش براى بدست آوردن اخلاص
در کردار و رفتارهایى است که مطابق با رضایت صاحبخانه است.
فواید گرسنگى: گرسنگى فواید بیشمارى در جهت تکمیل نفس و شناخت
خداوند براى سالک دارد. روایات زیادى در فضایل گرسنگى وارد شده است که بد نیست در
اینجا اشارهاى به آنها و سپس به فلسفه و حکمت گرسنگى داشته باشیم.
از پیامبر اکرم صلّى ا… علیه و آله و سلّم
روایت شده است: «با تشنگى و گرسنگى با نفس هایتان مبارزه کنید همانا پاداش این کار
همانند پاداش مبارزه در راه خداست. و عملى دوست داشتنىتر از گرسنگى و تشنگى در
نزد خدا نیست. و همچنین فرمودند: برترین شما روز قیامت در نزد خدا کسى است که
گرسنگى بیشترى کشیده باشد و در خداوند متعال تفکر بیشترى نموده باشد.» و به اسامه
فرمودند: «اگر مىتوانى در حال گرسنگى و تشنگى ملک الموت را ملاقات کن تا به
بالاترین مقام ها و جاها رسیده و با پیامبران هم منزل شوى و ملائکه از دیدن روحت
شادمان شوند و خداوند بر تو درود فرستد.» نیز فرمودند: گرسنگى بکشید و بر بدن هایتان
سخت بگیرد شاید دل هایتان خداوند متعال را ببیند. در حدیث معراج خداوند پرسید:
ای احمد آیا آثار روزه را میدانی؟ پاسخ داد: خیر. خداوند فرمودند: نتیجه روزه
کمخوری و کمگویی است. و آن حکمت را به ارمغان میآورد و حکمت معرفت را در پی
دارد و معرفت یقین را. و وقتی که بندهای به یقین رسید باکی ندارد که چگونه روزگار
را سپری کند. در سختی یا آسانی و این مقام خوشنودهاست. و هر کس طبق خوشنودی من
رفتار کند، سه خصلت را به او مىدهم: شکری که نادانی همراه آن نباشد، یادی که
فراموشی نداشته باشد و دوستیی که دوستی من را بر دوستی آفریدگانم ترجیح ندهد.
هنگامی که او من را دوست داشت، من هم او را دوست خواهم داشت، دوستی او را در دل
بندگانم انداخته و چشم قلب او را به عظمت جلالم میگشایم و علم آفریدگانم را از او
پنهان نمیدارم، در تاریکی شب و روشنایی روز با او مناجات میکنم تا آنجا که سخن
گفتن و همنشینی او با بندگانم قطع شود و کلام خود و فرشتگانم را به گوش او میرسانم
و اسراری را که از بندگانم پنهان کردهام برای او آشکار میکنم…، عقل او را غرق
در شناخت خود کرده و درک او را بالا میبرم، مرگ را بر او آسان میکنم تا وارد
بهشت شود و وقتی که ملک الموت او را ملاقات کند، به او میگوید: آفرین بر تو و
خوشا به حالت، خوشا بحالت، خداوند مشتاق تو است… خداوند میگوید: این بهشت من
است، در آن بِخَرام و خوش باش و در همسایگیم ساکن شو. روح انسان میگوید: خدایا
خود را به من شناساندی و با این شناخت از جمیع آفریدگانت بینیاز شدم. قسم به عزت
و جلالت اگر خوشنودی تو در این است که قطعه قطعه شده یا هفتاد بار به بدترین شکل
کشته شوم خوشنودی تو برای من دوست داشتنیتر است… آنگاه خدای متعال میفرماید:
به عزت و جلالم سوگند، هیچگاه مانعی بین خود و تو قرار نمیدهم، تا هر وقت خواسته
باشی بر من وارد شوی، که با دوستان خود چنین کنم».
در این روایت به فلسفه و فضیلت گرسنگى اشاره شده
است. براى توضیح بیشتر مىتوان به سخنان علماى اخلاق که بر گرفته از روایات
مىباشد، مراجعه نمود. آنان براى گرسنگى فواید زیادى گفتهاند از قبیل: [الف -]
صفاى قلب: زیرا سیرى باعث ازدیاد بخار در مغز شده و مغز حالتى شبیه مستى پیدا
مىکند و نمىتواند خوب فکر کند، سرعت انتقال او کم شده و قلب کور مىشود. بر خلاف
گرسنگى که باعث رقت و صفاى قلب مىشود. و قلب را آماده تفکرى که باعث شناخت
مىشود، مىکند. و نورى آشکار پیدا مىکند. از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و
سلّم روایت شده است: «کسى که شکم خود را گرسنه نگهدارد اندیشهاش تربیت مىشود.» و
قبلا نیز ثمرات شناخت و معرفت را شنیدى.
[ب -] تواضع و
از بین رفتن سرمستى و ناسپاسى که منشأ سرکشى است، وقتى نفس خوار شد، در مقابل
پروردگارش خاضع شده و از سرکشى دست برمىدارد.
[ج -] شکستن شدت
شهوات و نیروهایى است که باعث انجام گناهان کبیره شده و سبب هلاکت انسان مىشوند.
چون بیشتر گناهان کبیره از شهوت سخن گفتن و شهوت جنسى بوجود مىآید و کم کردن این
دو شهوت باعث مصون ماندن از خطرها مىشود.
[د -] آمادگى
براى انجام تمام عبادت ها از چند جهت است، که کمترین آنها کم احتیاجى به تخلّى و
بدست آوردن غذا و کمتر بیمار شدن به بیماری هاى گوناگون است – زیرا معده خانه
بیمارى و پرهیز سِرّ هر دارویى است. و نیز مانع بوجود آمدن مشکلاتى که از غذا
خوردن بوجود آمده و انسان را محتاج مال و مقام دنیا مىکند مىگردد، مال و مقامى
که عده بسیارى را هلاک کرده است. [ه -] توانایى براى دادن مال، میهمانى دادن، هدیه
دادن، احسان و نیکى، رفتن به حج و زیارت و بالاخره انجام تمام عبادت هاى مالى است.
انسان نمىتواند این فایدهها را به روشنى درک کند مخصوصا فایده اول را.
تفکر در عمل مانند نتیجه است و غیر آن مانند
مقدمات است چون فکر حرکت است و غیر فکر مقدمه و آمادگى براى حرکت. به همین جهت
درباره تفکر روایت شده است: «یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است». با این
مقدمات مىتوانیم به نتایج بزرگى برسیم که بعضى از آنها عبارتند از: [الف -]
مىفهمیم که چرا خداوند براى میهمانش گرسنگى را انتخاب کرده است. نعمتى بالاتر و
بهتر از نعمت شناخت، نزدیکى و دیدار خداوند نیست و گرسنگى از راه هاى نزدیکِ رسیدن
به آن است. پس مىبینى که روزه تکلیف نیست بلکه خداوند بوسیله آن تو را بزرگ داشته
و بخاطر واجب نمودن آن بر ما منت دارد. و به همین جهت شکر آن واجب است. و ارزش
دعوت خداوند به روزه را در کتابش، در آیه روزه، مىفهمى و اگر بدانى که این خطاب،
دعوت تو به سراى پیوستن به خداست، از آن لذت برده، و مىفهمى که علت واجب کردن آن
کم خوردن و ضعیف کردن نیروهاست. به همین جهت حیفت مىآید که حتى در شب نیز غذا
بخورى. و ممکن است علتهاى دیگر تشریع روزه را نیز درک کنى. [ب -] وقتى ارزش کارى
را که از تو خواسته شده، فهمیدى، براى رسیدن به نتیجه خوب، در جهت انجام درست و
اخلاص در آن، تلاش مىکنى. [ج -] هنگامى که هدف از واجب شدن روزه را دانستى،
مىفهمى که چه چیزى باعث صفا و روشنى یا تیرگى آن مىشود، و معنى این حدیث را
مىفهمى که «روزه فقط خوددارى از خوردنى و آشامیدنى نیست، و هنگامى که روزه گرفتى،
گوش، چشم و زبانت نیز باید روزه بگیرد.» حتى در بعضى روایات پوست و مو نیز گفته
شده. [د -] مىفهمى که شایسته نیست نیت و هدف روزه، فقط مجازات نشدن یا بدست آوردن
پاداش و بهشت و ناز و نعمت باشد، گرچه با روزه این دو نیز بدست مىآید بلکه سزاوار
است هدف و نیت روزه نزدیکى انسان به خداوند و همسایگى و خوشنودى او باشد. و حتى از
این حد هم بالاتر آمده و خود این عمل را بخاطر این که انسان را از صفات حیوانى
خارج و به صفات روحانى نزدیک مىگرداند، نزدیک شدن به خدا بداند، نه وسیلهاى براى
نزدیک شدن به او. بعد از درک این مطالب با کمى تأمل مىتوانى بفهمى که هر کار یا
حال یا سخنى که تو را از مقام هاى بلند حضور در درگاه خدا دور سازد، مخالف مراد
مولایت از مشرّف نمودن تو به این دعوت و میهمانى است. و راضى نمىشوى در خانه
میهمانى این پادشاه بزرگ – که تو را با این نزدیکى و مشرّف نمودن نزدیک گردانده
است و عالِم به نهانىهاى تو و آنچه در قلبت مىگذرد، مىباشد – و در حالى که به
تو توجه دارد، از او غافل باشى. و راضى نمىشوى که از او روى بگردانى در حالى که
به تو روى کرده است. عقل انسان این را از کارهاى بسیار زشت مىداند که حتى دوست
حاضر نیست با دوستش چنین عملى انجام دهد، ولى خداوند بخاطر مداراى با بندگان مانند
این غفلت ها را حرام نکرده است، و بر بندگان آسان گرفته و تکلیف آنان را کمتر از
توانائیشان قرار داده است.
بندگان خوب از این هم بالاتر رفته و با آقاى خود
در مورد واجب و حرام آنگونه عمل مىکنند که شایسته حق آقایى و بندگى است، و کسى را
که در این مورد کوتاهى کند، پست و حقیر مىدانند.
و خلاصه این که در روزه خود به سفارشات امام
صادق علیه السّلام عمل مىکنند: «یکى از آنها این است که موقعى که روزه مىگیرى
خود را نزدیک به آخرت ببین، و با خضوع و خشوع و شکستگى و خوارى باش، و مانند
بندهاى که از مولاى خود ترسان است، بوده، دلت از عیوب، و باطنت از حیلهها و
مکرها پاک باشد، و به خدا از هر چه غیر اوست بیزارى جوى و در روزه خود تنها خدا را
سرپرست خود بدان و آنگونه که شایسته است از خداوندى که بر همه غالب است بترس، و در
روزهایى که روزه مىگیرى روح و بدنت را به خداى متعال بده، و قلب خود را براى محبت
و یاد او و بدنت را براى عمل به دستورات او و چیزهایى که از تو خواسته، فارغ کن.»
حضرت علیه السّلام سفارشات دیگرى نیز نمودند مثل حفظ اعضاى بدن از کارهایى که
خداوند ممنوع کرده و مخالف خواسته اوست، بخصوص زبان، حتى از مجادله و سوگند راست.
سپس در آخر روایت فرمود: «اگر به تمام آنچه گفتم عمل کردى، به تمام آنچه شایسته
روزهدار است، عمل کردهاى، و هر اندازه از چیزهایى که گفتم کم کنى، همان مقدار
فضیلت و ثواب روزهات کمتر مىشود». این سفارشها را در مورد وظایف روزهدار ببین،
و درباره اثرات آن تأمل نما. کسى که خود را نزدیک به آخرت ببیند، قلب او از دنیا
خارج شده و براى او چیزى جز تهیه توشه براى آخرت مهم نخواهد بود. همینطور اگر قلب
او شکسته و خاضع و خوار باشد میلى به غیر خدا نداشته و مایه دلخوشى او کسى جز خدا
نیست. و کسى که روح و بدن خود را در راه خدا بدهد و از هر چیزى جز خدا بیزار شود،
روح، دل، بدن و تمام وجود او غرق در یاد، محبت و عبادت خدا شده و روزه او روزه
مقرّبین مىگردد. خداوند بحق دوستانش چنین روزهاى را نصیب ما بفرماید، گرچه یک
روز در عمرمان باشد.
[درجات روزه]
[1 -] روزه
عوام. این روزه با خوددارى از مبطلات روزه که فقهاء در رسالههاى خود نوشتهاند،
تحقق مىیابد.
[2 -] روزه
خواص. با انجام امورى که در روزه عوام گفتیم و جلوگیرى اعضاى بدن از مخالفت با
خداوند، روزه خواص تحقق پیدا مىکند.
[3 -] روزه
خواصّ خواص. این روزه با خوددارى از امور حلال یا حرامى که انسان را از یاد خدا
باز مىدارد تحقق مىیابد.
هر کدام از دو درجه دوم و سوم نیز انواع زیادى
دارد. بویژه درجه دوم که انواع بىشمار آن بتعداد مؤمنین اصحاب یمین است. و حتى هر
کدام از خواص، روزهاش بگونهاى است که با روزه دیگرى فرق مىکند و ممکن است عمل
بعضى از افراد درجاتى که گفتیم، به عمل درجه بالاتر از خود نزدیک باشد.
[اقسام روزه داران]
تقسیم بالا از حیث چیزهایى بود که از انجام آن
خوددارى مىشود.
ولى از حیث نیّت روزه نیز، روزهداران به چند
نوع تقسیم مىشوند: [1 -] عدهاى براى غیر خدا روزه مىگیرند، مثلا بخاطر ترس از
مردم، یا براى رسیدن به نفع آنان، یا فقط بخاطر این که عادت مسلمین است. [2 -]
بعضى نیز در نیت خود موارد فوق را با ترس کمى از مجازات خدا و امید به پاداش
آمیختهاند. [3 -] عدهاى فقط بخاطر ترس از مجازات یا رسیدن به پاداش روزه
مىگیرند. [4 -] گروهى علاوه بر نیت رهایى
از مجازات و رسیدن به پاداش با روزه خود قصد رسیدن به نزدیکى و رضایت الهى را
دارند. [5 -] دستهاى فقط براى رسیدن به رضایت و نزدیکى به خداوند روزه مىگیرند.
[انواع تغذیه روزه داران]
روزهداران به لحاظ تغذیه نیز به چند دسته تقسیم
مىشوند: [الف -] عدهاى تغذیه آنان از راه حرام است. این گروه مانند باربرهایى
هستند که بار مردم را به منزلشان مىرسانند. بهمین جهت پاداش، مال صاحب غذا بوده و
روزهدار فقط از گناه ظلم و غصب خود بهرهمند مىگردد. و به عبارت دیگر کار این
دسته مانند کار کسى است که سوار بر چهارپاى غصبى شده و خانه خدا را با آن طواف
کند. [ب -] عدهاى تغذیه آنان شبههناک است، که این دسته به دو گروه تقسیم
مىشوند: دسته اول کسانى هستند که این مشتبه بحرام واقعى، در ظاهر براى آنان حلال
است و دسته دوم حتى در ظاهر نیز براى آنان حلال نیست. دسته اول حکم کسى را دارد که
تغذیه او حلال است گرچه یک درجه از او پایین تر است. و دسته دوم حکم کسى را دارد
که غذاى حرام مىخورد، گرچه یک درجه از او بالاتر است. [ج -] دستهاى تغذیه آنان
حلال است ولى سفره آنان رنگین بوده، از چند نوع غذا استفاده کرده و پرخورى
مىکنند. این دسته مانند انسانهاى پستى هستند که در حضور دوست خود به کارهایى
مىپردازند که او خوشش نمىآید، و دوست انتظار دارد که آنان از چیزى جز یاد و
نزدیک شدن به او لذت نبرند. چنین بندهاى لیاقت مجلس دوستان را نداشته و باید او
را با چیزى که دوست دارد تنها گذاشت. و شایسته است او را بنده شکمش بدانیم نه بنده
پروردگارش. [د -] عدهاى نیز از دسته فوق تجاوز کرده و کارشان به اسراف و ریخت و
پاش و تلف کردن رسیده، حکم این دسته مانند کسانى است که غذایشان حرام است، و بهتر
است او را گناهکار بدانیم تا مطیع.
[ه -] عدهاى هم
کسب و کار و هم تغذیه آنها حلال بوده، و از خوشگذرانى و اسراف دور هستند، براى خدا
تواضع کرده و در مقدار خوردنى و آشامیدنى بمقدار حلال و غیر مکروه بسنده مىکنند،
غذاى خوشمزه نخورده و به یک خورش اکتفا نموده، یا بعضى از چیزهاى زیادى و لذت ها
را ترک مىکنند. درجات آنان پیش پروردگارى که مراقب تلاش ها و مراقبت هاى آنان
است، محفوظ مىباشد، شکرگزار آن بوده و پاداش آن را مىدهد.
در هنگام گرفتن پاداش به اندازه سر سوزنى به آنان
ظلم نشده و خداوند پاداشى بهتر از عمل آنها به آنان داده و بىحساب و با فضل خود
به آنان مىبخشد. و کسى نمىداند چه نعمت هاى گران قدرى براى آنان ذخیره شده که به
ذهن کسى خطور نکرده است.
[انواع نیت افطار و سحرى]
به لحاظ نیت افطار و سحرى نیز روزهداران به چند
دسته تقسیم مىشوند: [الف -] عدهاى – مانند کسانى که بطور معمول غذا مىخورند –
فقط جهت رفع گرسنگى و لذت تغذیه، افطار و سحرى مىخورند. [ب -] عدهاى علاوه بر
این، قصد استحباب و نیرو گرفتن براى عبادت را ضمیمه آن مىکنند. [ج -] دستهاى هدف
آنان از افطار و سحرى فقط این است که مطلوب آقا و مولایشان بوده و کمکى براى عبادت
اوست. و به همراه این نیت آداب مطلوب آن را نیز از قبیل ذکرها و چگونگى خوردن
رعایت کرده و اعمال مستحبى که شامل خواندن قرآن و دعا و حمد خداست را قبل و بعد و
در اثناء افطار و سحرى انجام مىدهند.
[گوشه اى از آداب افطار و سحرى]
از مهمترین امور در افطار و سحرى، قبل از شروع و
بعد از گفتن بسم اللّه…، خواندن سوره قدر است، و بهترین چیزى که قبل از افطار
خوانده مىشود، دعایى است که در اقبال آمده و مفضل بن عمر، آن را روایت کرده است:
«امام صادق فرمودند: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به امیر المؤمنین علیه
السّلام فرمود: ابا الحسن ماه رمضان نزدیک شده است، قبل از افطار دعا کن، جبرئیل
پیش من آمد و گفت: یا محمد کسى که در ماه رمضان، با این دعا، قبل از افطار، دعا
کند، خداوند دعاى او را مستجاب، نماز و روزه او را قبول و ده دعاى او را مستجاب
مىکند، گناه او را بخشیده، غم و غصه او را از بین برده، گرفتاری هایش را برطرف
کرده، حاجات او را برآورده نموده، او را به مقصودش رسانیده، عمل او را با عمل
پیامبران و صدیقین بالا برده و در روز قیامت چهره او درخشان تر از ماه شب چهارده
خواهد بود. گفتم: چه دعایى است؟ جبرئیل گفت:اللهم ربّ النور العظیم…»
[شرایط روزه صحیح]
در روایات آمده است: «غیبت، دروغ، نگاه (حرام)
پىدرپى، دشنام دادن و ظلم ، کم باشد یا زیاد ، باعث باطل شدن روزه مىشود، و
روزه، فقط خوددارى از خوردنى و آشامیدنى نیست، هنگام روزه گوش، چشم، زبان، فرج و
شکمت نیز باید روزه بگیرند. دست و پایت را نگهدار و بسیار سکوت کن مگر از خیر. و
با نوکرت رفق و مدارا نما. هنگام روزه باید گوش و چشم تو نیز از حرام و زشتى روزه
بگیرد. از جدال و آزار رساندن به نوکر خوددارى کن و وقار روزه را داشته باش و روزى
که روزهاى، با روزى که روزه نیستى باید با هم فرق داشته باشند.» رسول خدا صلّى
اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «آسانترین چیزى که خداوند در روزه بر روزهدار
واجب نموده، خوددارى از خوردنى و آشامیدنى است.» فقها به صحت روزه بعضى از آنها
فتوا دادهاند. جمع بین روایات بالا با روایتى که از رسول اکرم صلّى اللّه علیه و
آله و سلّم وارد شده و سخن فقها به این است که بگوییم منظور از صحت در احادیث فوق
این است که چنین روزهاى مورد قبول خداوند است و منظور از صحت در کلام فقها این
است که چنین روزهاى قضاى آن را ساقط مىکند. خلاصه این که روزه صحیح و کاملى که خدا
براى کامل نمودن روزهدار مقرر فرموده است، قطعا روزهاى است که شامل خوددارى
اعضاى بدن از گناه مىباشد، و روزه کامل تر این است که علاوه بر آن، قلب را از یاد
غیر خدا باز داشته و از هر چه غیر اوست روزه بگیرد. و هنگامى که انسان ماهیت روزه،
درجات و فلسفه تشریع آن را فهمید، ناچار باید از هر گناه و حرامى، بخاطر قبول
روزهاش خوددارى کند. و الا مسئول بوده و بخاطر اینکه اعضاى بدنش روزه نگرفتهاند،
مجازات مىشود، و ساقط شدن قضاى روزه به این معنا نیست که انسان را در روز قیامت
از مجازات نجات دهد.
[سخنان پیامبر صلّى اللّه علیه
و آله و سلّم درباره ماه مبارک رمضان]
[3 -] سید قدّس
سرّه در «اقبال» از کتاب «بشارة المصطفى لشیعة المرتضى» با استناد آن به «حسن بن
على بن فضال» از امام رضا از پدرانش، از امیر المؤمنین – درود و سلام بر آنان –
روایت نموده که حضرت فرمودند: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روزى براى ما
سخنرانى نمود و فرمود:
«مردم ماه خدا
با برکت و رحمت و بخشش گناهان نزدیک است، ماهى که نزد خدا برترین ماهها، روزهایش
برترین روزها، شب هایش بهترین شب ها و ساعت هاى آن بهترین ساعته است، ماهى است که
در آن به میهمانى خدا دعوت شده و شما را در این ماه از کسانى قرار دادهاند که
شایسته کرامت خدا هستند. نفس کشیدن شما در آن تسبیح و خوابیدنتان در آن عبادت و
عمل شما در آن مقبول و دعاى شما در آن مستجاب است. پس با نیت هایى راست، و دل هایى
پاک از خدا بخواهید شما را موفق به روزه آن، و خواندن کتابش نماید. بدبخت کسى است
که از آمرزش خدا در این ماه بزرگ محروم شود.
با تشنگى و گرسنگى خود در آن، گرسنگى و تشنگى
روز قیامت را بیاد آورید. به فقیران خود صدقه بدهید، بزرگان خود را در آن احترام
کنید، کوچک ترها را مورد رحمت خود قرار دهید و صله رحم بجا آورید. زبان هاى خود را
حفظ کرده، دیدگان خود را از آنچه نگاه به آن حلال نیست و گوش هاى خود را از آنچه
گوش دادن به آن حلال نیست، نگهدارید. با یتیمان مردم مهربانى کنید تا با یتیمان
شما مهربانى شود. به درگاه خداوند از گناهان خود توبه کنید. هنگام نماز دست هایتان
را با دعا بطرف او بلند کنید، زیرا این وقت بهترین اوقات است و خداوند در آن هنگام
با نظر رحمت به بندگانش نگاه کرده و هنگامى که از او بخواهند و با او مناجات
نمایند، جواب آنان را مىدهد. و اگر او را صدا بزنند، به آنان لبیک مىگوید. و اگر
دعا کنند، دعایشان را مستجاب مىکند.
مردم شما زندانى اعمال خود مىباشید، با استغفار
خود را آزاد کنید. پشت هایتان از گناه سنگین است با طولانى نمودن سجدههاى خود آن
را سبک نمایید. بدانید خداوند به عزت خود سوگند خورده است که سجدهکنندگان و
نمازگزاران را عذاب نکند و در روزى که مردم براى پروردگار جهانیان برمىخیزند،
آنان را با آتش نترساند. مردم کسى که به مؤمن روزهدارى افطار بدهد، ثواب آزاد
کردن یک بنده و آمرزش گناهان گذشته خود را دارد. عرض کردند: رسول خدا همه ما
نمىتوانیم این کار را انجام دهیم. حضرت صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: از
آتش بپرهیزید، گرچه با نیم دانه خرمایى. از آتش بپرهیزید، گرچه با جرعه آبى. مردم
هر کدام از شما که اخلاق خود را در این ماه اصلاح کند، روزى که در صراط پاها
مىلغزد، جوازى بر صراط خواهد داشت. و هر کدام از شما که بر بنده و کنیز خود آسان
بگیرد، خداوند در حساب بر او آسان خواهد گرفت، و کسى که شرّ خود را در آن باز
دارد، خداوند در روزى که او را ببیند غضب خود را از او باز مىدارد. کسى که یتیمى
را بزرگ بدارد، خداوند در روزى که او را ببیند او را بزرگ خواهد داشت، و کسى که در
این ماه صله رحم کند، خداوند روزى که او را ببیند او را به رحمت خود وصل مىکند. کسى
که در آن قطع رحم کند، خداوند روزى که او را مىبیند رحمت خود را از او قطع خواهد
نمود. و کسى که یک نماز مستحبى بخواند خداوند براى او خلاصیى از آتش مىنویسد. و
کسى که عمل واجبى انجام دهد ثواب کسى که هفتاد واجب را در ماهى غیر از این ماه
انجام دهد، خواهد داشت. و کسى که در این ماه زیاد بر من صلوات بفرستد، روزى که
ترازوها سبک است، خداوند ترازوى او را سنگین مىنماید. و کسى که یک آیه از قرآن
بخواند، مانند پاداش کسى که قرآن را در ماهى غیر از این ماه ختم کند، خواهد داشت.
مردم درهاى بهشت در این ماه باز است، از پروردگار خود بخواهید آن را به روى شما
نبندد، درهاى جهنم نیز بسته است از پروردگار خود بخواهید آن را به روى شما باز
نکند، شیاطین هم در زنجیرند، از پروردگار خود بخواهید آنان را بر شما مسلط نکند.
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: برخاستم و عرض کردم رسول خدا برترین اعمال در
این ماه چیست؟ فرمودند: ابا الحسن برترین اعمال در این ماه دورى گزیدن از حرام هاى
خداى عزیز و بزرگ است. سپس گریه کرد. عرض کردم چرا گریه مىکنى، رسول خدا فرمود:
على بخاطر حلال شمردن تو در این ماه است، گویا با تو هستم و تو براى پروردگارت
نماز مىخوانى و بدبختترین اولین و آخرین، همانند «پى کننده شتر ثمود» ضربهاى به
جلو سرت مىزند که موى صورتت با آنان رنگین مىشود. امیر المؤمنین علیه السّلام
فرمود: عرض کردم: رسول خدا آیا در آن حال دینم سالم است؟ فرمود: آرى، دینت سالم
است. سپس فرمود: على کسى که تو را بکشد مرا کشته و کسى که با تو دشمنى کند با من
دشمنى نموده و کسى که به تو ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته، زیرا تو مانند نفس من
هستى روح تو از روح من و سرشت تو از سرشت من است، خداى عزیز و بزرگ مرا آفرید، تو
را نیز آفرید و مرا برگزید و تو را، من را براى پیامبرى انتخاب نمود و تو را براى
امامت اختیار کرد.
بنا بر این کسى که امامت تو را انکار کند
پیامبرى من را انکار کرده. على تو وصى من، پدر فرزندانم، همسر دخترم و جانشین من
در میان امتم در زندگى من و بعد از مرگ من هستى. امر تو امر من و نهى تو نهى من
است. به کسى که مرا به پیامبرى برانگیخته و مرا بهترین مردم قرار داد، قسم مىخورم
که تو حجت خدا بر خلق او و امین او بر رازش، و جانشین او در میان بندگانش
مىباشى.» [4 -] از
رساترین بشارت هایى که درباره ماه رمضان وارد شده، نفرین پیامبر صلّى اللّه علیه و
آله و سلّم بر کسى که در آن آمرزیده نشود، مىباشد، آنجا که فرمود: «کسى که ماه
رمضان را بگذراند و آمرزیده نشود، خدا او را نیامرزد.» زیرا این نفرین با توجه به
این که او به پیامبرى برانگیخته شد تا رحمتى براى جهانیان باشد، مژده بزرگى براى
گستردگى رحمت و عمومى بودن آمرزش در این ماه مىباشد. و اگر غیر از این بود ، با
توجه به این که رحمتى براى جهانیان است ، مسلمانى را، گرچه گناه کار باشد، نفرین
نمىکرد. [5 -] از مهمترین روایاتى که در این مورد وارد شده روایات زیادى است که
درباره زنجیر شدن شیاطین متمرد، باز شدن درهاى بهشت، گشوده شدن درهاى رحمت، بسته
شدن درهاى آتش، ایستادن خداوند در مقابل دشمنان جنّى و صداى منادى خدا از اول ماه
تا آخر آن وارد شده است، چیزى که مانند آن در هیچ ماهى نیامده است. زیرا در مورد
سایر ماهها وارد شده که فقط در ثلث آخر شب چنین منادیى ندا مىکند مگر در شب جمعه
که از اول شب تا صبح این منادى ندا مىکند و همین طور در ماه رجب، ولى در ماه
رمضان این ندا از اول ماه تا آخر آن و تمام شب ها و روزهایش وارد شده است. [6 -]
در روایات آمده است که ماه رمضان مخصوص اجابت دعا و آیهادعونی استجب لکم ،بخوانید
مرا تا اجابت کنم شما را مىباشد. هر کدام از این فضایل ارج فراوانى نزد اهلش
داشته، با آن منت خدا را بر خود درک نموده، با تشکر و سرور زیادى به استقبال آن
رفته و از آن استفاده مىکنند ولى غافل و منکر بخاطر از بین بردن امکانات و فرصت ها
و سهل انگارى، از آن کم بهره یا بىبهره است. از بعضى نقل شده که مىگویند: به
زنجیر کشیدن شیاطین در ماه رمضان فایده زیادى ندارد و گویا تصدیق این مطلب برایش
مشکل بوده یا منظور از آن را نفهمیده است، در حالى که این مطلب در ماه رمضان محسوس
بوده و آثار آن از جهت ازدیاد عبادات و خیرات در آن، آشکار است، و کسى در آن شکى
ندارد. و کسى که ماهیت شیطان را شناخته و جهت ارتباط او را با بشر و طریقه تأثیر
او را بداند، مىفهمد که صرف خوددارى از خوردنى و آشامیدنى بخصوص اگر همراه با
نگهداشتن زبان از پرگویى باشد، باعث منع دخل و تصرف شیطان در دل روزهدار مىشود،
همانگونه که در فرمایش معصومین علیهم السّلام به آن اشاره شده است: «با گرسنگى
مجارى او (شیطان) را تنگ نمایید، که او مانند خون در بدن انسان جارى است».
بهر صورت زیادى عبادات و خیرات و طاعاتى که از
مردم مىبینیم، قابل انکار نیست. بله این مطلب نسبت به همه شیاطین و نسبت به جمیع
مکلّف ها نیست. و این مطلب براى اهل آن روشن است، چنانچه در بعضى از روایات باب
صریحا گفته شده که مراد از شیاطین، شیاطین متمرّد هستند.
[قرار گرفتن در مسیر بخشش هاى خداوند]
در این ماه مبارک رحمت و بخشش الهى گسترده است.
و شرع و عقل و عرف همگى مىگویند که باید در مسیر بخشش هاى پروردگار متعال قرار
گرفته و از الطاف او در توفیق بنده براى کسب نزدیکى و خوشنودیش، با شوق و شکر و
ادب استقبال نمود. و کم ترین کارى که براى قرار گرفتن در مسیر بخشش ها مىتوان
انجام داد، این است که بنده جوابى به منادى این ماه داده که شامل اظهار تشکر و
قبول منت، عذر خواستن از کوتاهى و اعتراف به فرمانبردارى باشد. براى فهم چگونگى
جواب دادن به این منادى بهتر است پیش خود مجسم نماییم که فرستاده بزرگ یکى از
پادشاهان دنیا از طرف او براى دعوت به مجلس میهمانى سلطان، نزد کسى آمده و به او
بگوید: پادشاه به او نهایت لطف را دارد، لغزش هاى او را بخشیده و به او هدیهها و
فرمان هاى حکومت بر مناطق و لباس هاى گران قیمت عطا مىکند، حتى بالاتر از این،
سلطان از او خوشنود بوده و مشتاق دیدار، انس، نزدیک شدن و وفاست و او را یکى از
دوستان خود مىگرداند و آنگاه در ذهن خود مجسم کند که او چگونه به این دعوت پاسخ
داده و جان خود را در این راه مىدهد. و عزیزان و نزدیکان و خودش را فداى این دعوت
مىکند.
سپس بزرگى پروردگار مهربان و سلطان بزرگ را با
تمام سلاطین دنیا سنجیده و بدین ترتیب چگونگى پاسخ به این دعوت را دریابد. و آنگاه
جواب شایستهاى به آن بدهد. و اگر نمىتواند جواب خوبى آماده کند، همان جوابى را
که در جواب منادى رجب گفتیم، با تغییر دادن بعضى از فرازهاى آن، بخواند. و بهتر
است آن را در اول ماه بلکه در شب اول و در بعضى از اوقات مخصوص آن بخواند. نیز
براى قرار گرفتن در مسیر رحمت و بخشش الهى باید با دعاها و مناجات هایى که از
معصومین علیهم السّلام بدست ما رسیده یا غیر آنها، دعا و مناجات نماید و نیز
درباره آیاتى که در این مورد نازل شده است بسیار تأمل نماید، آیاتى از قبیلما
یعبؤا بکم ربی لولا دعائکم ،اگر دعاى شما نبود، پروردگارم به شما اهمیت نمىداد.
وادعونی استجب لکم، مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را. واذا سئلک عبادی عنی فانی
قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی و لیؤمنوا بی لعلهم یرشدون ،هنگامى
که بندگانم از تو درباره من سؤال کردند، همانا من نزدیک بوده، دعاى کسى که مرا
بخواند اجابت مىکنم پس باید دعوت مرا اجابت کرده و به من ایمان بیاورند، شاید به
راه راست هدایت شوند. وامن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء، اى کسى که وقتى که
او را بخوانند بیچاره را اجابت کرده و گرفتارى را بر طرف مىنماید. وفلولا اذ
جاءهم بأسنا تضرعوا ،چرا وقتى عذاب ما به آنها رسید تضرع و زارى نکردند. وان الذین
یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین ،همانا آنان که از دعا و عبادت من از روى
تکبر اعراض کنند، بزودى با ذلت و خوارى وارد دوزخ مىشوند. عبادت در آیه بالا در
روایات به دعا تفسیر شده است. وو اسئلوا اللّه من فضله: ان اللّه کان بکم رحیما:
،از خدا درخواست کنید، از فضلش. زیرا خداوند با شما مهربان است. و آیات فراوان
دیگر. تأمل در روایات و عمل ائمه علیهم السّلام در این رابطه، و دعاهاى آنان نیز
مفید است. زیرا در مىیابیم که با چه نام هایى باید او را صدا زده و ادب را در
مقابل او چگونه رعایت نماییم، و ادب بندگى را در هر حال چگونه بجا آوریم، چگونه او
را بر سر لطف و مهر و محبت آورده و از عفو، کرم و فضل او بهرهمند گردیم، چگونه به
ذلت و خوارى خود به درگاه مهر و رحمت او اعتراف نماییم. و در مىیابیم که کارهایى
که در این رابطه انجام دادهاند، بالاتر از توان انسان مىباشد. و بجان خودم سوگند
که همین دعاها و مناجات ها براى کسى که اهل درک و تفکر باشد کافى بوده و او را از
هر دلیل و معجزهاى براى اثبات رسالت و امامت بىنیاز مىنماید.
[سایر مراقبت هاى ماه رمضان]
[1 -] ابتدا پاک
کردن دل با توبه صادقانه. [2 -] پاکیزه نمودن مال با دادن خمس تا غذا، لباس، مکان
و هر چیزى که روزهدار در آن دخل و تصرف مىکند پاک شود. همانگونه که در روایات
آمده خداوند براى تطهیر مال دادن خمس را کافى دانسته است. بنابراین بهتر است خمس
خود را در اول ماه حساب کرده و آن را بپردازد تا غذا و همه دخل و تصرفات او از
حلال باشد. [3 – تلاش براى شروع خوب سال] روایات زیادى داریم که: «ماه رمضان اول
سال است و این که اگر این ماه سالم شد تمام سال بسلامت خواهد ماند.» انسان بیدار
تأثیر کارهاى خود را در حالات و خواستههایش دیده و بجهت این که ماه رمضان اول سال
بوده و خیر و شرّ در آن مقدّر مىشود، مىداند که عمل او در این ماه تأثیر بزرگى
در تمام جوانب زندگیش دارد، بخصوص در رزق و اجل او، و توفیق انجام خیرات و عبادات.
و همینطور تأثیر اول این ماه را نسبت به بقیه این ماه مىداند. بهمین جهت مراقبین
اهمیت زیادى به اعمالى که در این روز وارد شده، مىدادند. بخصوص دعایى طولانى که
مختص به این روز است. این دعا در «اقبال» از «تلّعکبرىّ» با مستند کردن آن به امام
صادق علیه السّلام نقل شده است. دعایى است بزرگ، شامل تمام مطالب دین، دنیا و
آخرت. ولى آنچه مهم است کوشش در بدست آوردن شرایط دعا و اداى حق این دعاست. و به
جان خود قسم کسى حق این دعا را نمىفهمد، مگر این که تلاش و اهمیت او براى تکمیل
شرایط و اخلاص در آن، بیشتر شده، و مقدار محبت کسى که این دعا و امثال آن را به ما
یاد داده، مىفهمد، و قدر نعمت الهى معصومین علیهم السّلام را خواهد دانست. زیرا
اگر آموزش آنان نبود، از کجا ادب سخن گفتن با خداى متعال را، آنگونه که شایسته است
یاد مىگرفتیم. و چطور مىفهمیدیم که چگونه با خدا سخن گفته و با او مناجات
نماییم، از او خواسته و شکر او را بجا آوریم، که او راضى باشد. و از کجا مقدار
ناتوانى و تقصیر خود را در رعایت مراسم بندگى او مىفهمیدیم. در عوالم نادانى و
گمراهى باقى مانده و با چارپایانى که هلاک شدند هلاک مىشدیم.
[خاصیت اشیا و افعال]
شاید بعضى از مردم مشکل بتوانند این گونه احادیث
را که عقل نمىتواند حکمتهاى آن را درک کند، باور نمایند. و علتش هم این است که
خاصیت کارها و حرکات براى آنها مجهول است، بخصوص کارها و حرکاتى که مردم زیاد با
آن سروکار ندارند. و الا چه فرقى بین تأثیر آتش و تأثیر کارهاى مردم وجود دارد که
مردم آن را دیده و مىپذیرند و در آن تعجب نمىکنند. و همینطور چه فرقى بین اثر
حرکتهاى افلاک و حرکتهاى کارهاى بندگان است. مگر این که اولى بخاطر زیاد شنیدن
مردم از آن تعجب نمىکنند ولى دومى بخاطر آگاهى کمتر و کم شنیدن آن، مأنوس نبوده و
از آن تعجب مىکنند. و عجیبترین این موارد اثر حرکات الفاظ است. مردم درباره اثر
حرکات لب سلطان و گفتن یک حکم که باعث قتل، خونریزى، ویرانى شهرها و از بین رفتن
اموال شده و تا ابد اثر آن باقى مىماند، چه مىگویند و تو اى فقیر همانگونه که
علت آن را با نورى که خداوند در تو قرار داده است درک مىکنى و از آن تعجب
نمىنمایى، پیامبران نیز علت آن را با نورى که خداوند در آنان قرار داده مىفهمند،
همان نورى که با آن اثر کارها و حرکات را در عالم انسان درک مىکنند.
بنابراین کسانى که ادیان و پیامبران را قبول
دارند، نباید در چیزهایى که پیامبر راستگو درباره اثر کارها به آنان مىگوید، شک
کنند. زیرا شک از شاخههاى کفر بوده و با ایمان سازگار نمىباشد. و کسى که به این
گونه احکام که علت آن بر عقل پوشیده است، از روى تعبد عمل کند، برتر از کسى است که
به احکامى عمل مىکند که عقل علت و جهت آن را درک مىکند. و این اعمال به اخلاص
نزدیکتر است تا غیر آن. مبادا خود را به سهل انگارى در این گونه اعمال عادت دهى.
بلکه باید با تلاش و کوشش بیشترى به انجام این اعمال بپردازى. قرآن و روایات رسول
خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شاهد بر تأثیر طهارتهاى گوناگون در عوالم مکلف
است، تأثیرى که باعث شده است خداوند بعضى را واجب و بعضى را مستحب بگرداند. در
بعضى از روایات وارد شده است که طهارتها در عوالم غیب نورى دارند که به نفع صاحب
آن است، بخصوص در روز قیامت. و از بعضى روایات بر مىآید که آنها شکلهاى خاصى
مانند شکل سایر اشیاء و حتى اشخاص دارند که در روز قیامت با این شکل آمده و دست
صاحب خود را گرفته و او را از آتش و از مهلکهها نجات مىدهد. و از یکى از کاملین
نقل شده که نور وضوى خود را بصورت نور بسیار بزرگى دیده است. خلاصه همانگونه که
خدا و پیامبران و کتابهاى او و روز قیامت را قبول دارى، و به احادیث آنان در مورد
حالات عالم برزخ معتقد هستى آثار این اعمال را هم باید بپذیرى. زیرا این آثار نیز
از روایات ثابت شده است. روایات متواترى در این مورد رسیده است که اعمال و حرکات
در عالمهاى غیب داراى شکل و زندگى و درک بوده که مىآید و مىرود، سخن مىگوید،
صاحب خود را شفاعت کرده و او را از ترسها ایمن مىکند، با او همراه بوده و با او
انس مىگیرد. درباره وقت غسل شبها در بعضى روایات آمده است که اول شب است، و در
بعضى دیگر، وقت آن را کمى قبل از غروب آفتاب ذکر نمودهاند و در بعضى دیگر بین
نماز مغرب و عشا آمده است. شب بیست و سوم چنانچه خواهد آمد دو غسل دارد یکى در اول
شب و دیگرى در آخر آن. پیش از این درباره قصد و نیت روزه و بهترین نیتهاى روزه
توضیح دادیم که براى یادآورى مىتوانید به آنجا مراجعه نمایید.
[تفاوت افطار کنندگان]
افطار نیز با تفاوت حالت روزهداران متفاوت میشود:
[الف -] کسى که روزه او امساک از خوردنى و نوشیدنى و موارد مذکور در فقه است، و بخاطر ترس از عذاب
یا اشتیاق رسیدن به بهشت نعمتها مىباشد و روزه خود را تکلیفى از جانب خداى متعال
مىداند، افطار او نیز طبعا بخاطر از بین بردن سختى گرسنگى، و رهایى از بند تکلیف،
یا فقط بخاطر میل به غذا هنگام پایان تکلیف خیالى مىباشد. [ب -] کسى که هنگام
روزه از تمام کارها و حرکاتى که خداى متعال حرام کرده اجتناب مىکند، و هدف او
بدست آوردن خوشنودى پروردگار و رسیدن به درجات بالا مىباشد، افطار او نیز – که
انجام بعضى از چیزهایى است که در حال روزه از آن اجتناب مىنمود – با اجازه مولایش
بوده و بقصد نیرو گرفتن براى عبادت و بدست آوردن شناخت و کمالات افطار مىکند،
گرچه از خوردن و آشامیدن هم لذت مىبرد. [ج -] کسى که در روزه خود علاوه بر موارد
مذکور، از هر فکر پستى گرچه مباح نیز باشد خوددارى مىکند، افطارش نیز براى خدا و
در راه خدا و با یارى او خواهد بود. بهمین جهت افطار این گروه براى میل به غذا و
خوراکشان بیش از اندازه نبوده و آنان را از یاد حضور پروردگار باز نمىدارد. اى
فقیر بنگر که افطار و غذاى حلال تو اگر فقط بخاطر میل به غذا باشد شبیه غذا خوردن
حیوانات است، بخصوص اگر زیادهروى نمایى. و اگر حرام باشد از حیوانات نیز پایینتر
خواهى بود. ولى اگر بخاطر انجام دستور خداوند و نیرو گرفتن براى عبادت و بدست
آوردن نزدیکى و قرب خدا باشد، شبیه عمل پیامبران و اولیا و فرشتگان مقرّب مىباشد.
اگر فرض کنیم آنان هنگام غذا خوردن لذتى نفسانى نیز دارند ولى همین لذت هم بهمراه
نیتهایى عالى مىباشد چنانچه نگاه آنان به این دنیا و استفاده از آن و دخل و تصرف
در آن با کارهاى عموم مردم فرق مىکند. آنان با این که در این دنیا بوده و طبیعتا
از نعمتهاى آن بهرهمند مىشوند، ولى در عین حال به حمد و ثناى خداوند مشغول بوده
و توجهى به دنیا ندارند، باین معنى که آنها نعمتها را نگریسته ولى نه از این جهت که
نعمت است بلکه از این جهت که آنها در آن مىدیدند که این نعمتى است از جانب خدا و
حتى بخشنده نعمت را در آن مىدیدند، و باین جهت لذت مىبردند. بنابراین تو نیز نیت
خوبى را براى روزه خود انتخاب کن.
[خوردن سحرى]
خوردن سحرى مستحب است. روایت شده است: «سحرى
بخورید، گرچه جرعه آبى باشد. توجه داشته باشید که خدا بر کسانى که سحرى مىخورند
درود مىفرستد.» علاوه بر خوردن سحرى خواندن سوره «انا انزلناه» نیز مستحب است در
روایت آمده است: «هیچ مؤمنى روزه نمىگیرد و در موقع سحرى و افطار «انا انزلناه»
را نمىخواند، مگر این که مابین این دو مانند کسى است که در راه خدا آغشته به خون
خود باشد.» و باید بنیت استحباب سحرى نزد خدا، و نیرو گرفتن بر عبادتها در طول
روز، سحرى بخورد.
[دعا براى درک شب قدر و فطر]
از مهمترین دعاها در ماه رمضان، دعاى زیاد براى
توفیق عبادت شب قدر و شب فطر، از اول ماه تا رسیدن این دو شب است. اگر در دعاى خود
راست بگوید، کریم متعال دعاى او را رد ننموده و به این خیر بزرگ مىرسد. خیرى که
در قرآن کریم آمده و سزاوار است مؤمن جهت اطمینان از رسیدن به آن، یک سال شب
زندهدارى نموده و به عبادت مشغول باشد، و چرا چنین نکند در حالى که در قرآن تصریح
شده است که آن بهتر از هزار ماه است و هزار ماه بیش از هشتاد سال مىباشد. پس کسى
که عمل یک سال را بجا آورد و به پاداش هشتاد سال برسد از برندگان خوشبخت مىباشد،
چه رسد به این که با دعاى توفیق عبادت شب قدر در کمتر از یک ماه به این پاداش دست
یابد. کسى که همتى باین مقدار کم نیز براى درک شب قدر در خود نبیند، ایمان او مریض
است، که باید آن را معالجه نماید. شب عید فطر و روز آن نیز همین قدر اهمیت دارد.
از امام سجاد علیه السّلام روایت شده است که مىفرمودند: «این شب کمتر از آن شب –
یعنى شب قدر – نیست.» و افراد بلند نظر همتشان این بود که در این شب فرشتگان و
مقدراتى را که از آسمان به زمین فرود مىآید ببینند. بنابراین چرا ما براى توفیق
عبادت این شب همت ننماییم، گرچه بخوبى نمىدانیم کدام شب است.
[شناخت شب قدر و درک فضیلت آن]
در روایتى، صد بار خواندن سوره دخان، تا شب بیست
و سوم، براى شناخت این شب، آمده است، و در روایت دیگر آمده است که بجاى آن مىتوان
هزار بار سوره قدر را خواند. در اقبال روایتى آمده است که گرچه صحت آن ثابت نشده
ولى بخاطر اهمیت زیاد آن و بامید صحت و ثبوت آن در واقع، سزاوار است به آن عمل
شود. و آن روایتى است از ابن عباس که مىگوید: به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله
و سلّم عرض کردم: «رسول خدا درود و سلام خدا بر تو. خوشا بحال کسى که شب قدر را
ببیند، فرمودند: ابن عباس آیا نمازى به تو یاد ندهم که در صورت بجا آوردن آن در هر
شب، بیست بار و بیشتر، شب قدر را ببینى. عرض کردم: بفرمایید – درود خدا بر تو.
فرمود: یک نماز چهار رکعتى بعد از نماز مغرب و قبل از نماز «وتر» بجا مىآورى، در
هر رکعت یک بار فاتحة الکتاب و سه بار سوره جحد و سه بار سوره توحید مىخوانى، و
بعد از سلام سیزده بار «استغفر اللّه» مىگویى. بحق کسى که من را به پیامبرى
برانگیخت، کسى که این نماز را بجا آورد و در آخر آن سیزده بار تسبیح بگوید و از
خدا آمرزش بخواهد، شب قدر را خواهد دید. و روز قیامت شفاعت او در مورد هفتصد هزار
نفر از امتم قبول مىشود. و خداوند او و پدر و مادرش را مىآمرزد. اگر خدا
بخواهد». منظور از بیست بار دیدن شب قدر و بیشتر در این روایت بروشنى معلوم نیست و
ممکن است منظور این باشد که پاداش او بهتر از لذت بیست بار دیدن شب قدر است، مانند
این روایت که: ثواب یک تسبیح بهتر از ملک سلیمان است. که چنین چیزى هم بعید نیست.
ولى این که بگوییم مراد این است که ثواب این نماز بالاتر از ثواب شب قدر و بیش از
بیست برابر ثواب عبادت شب قدر مىباشد، بعید است، چنانچه صاحب کتابى که سید قدّس
سرّه این روایت را از آن نقل کرده اینطور فهمیده است.
[مراد از دیدن شب قدر و لذت آن]
چنانچه قبلا اشاره کردیم، دیدن شب قدر بمعنى کشف
وقایعى است که در این شب اتفاق مىافتد. یعنى فرود آمدن مطالب مهم بر زمین،
همانگونه که براى امام عصر علیه السّلام در این شب آشکار مىگردد. توضیح مطلب این
که: خداوند متعال بین عالم ارواح و عالم اجسام عالمى بنام عالم مثال و برزخ دارد.
عالمى که بین این دو عالم است. نه مانند عالم اجسام تنگ و تاریک و نه مانند عالم
ارواح وسیع و روشن است. زیرا عالم ارواح عارى از کدورت ماده و تنگى شکل و اندازه
بوده و عالم اجسام در بنده ماده و شکل است و عالم مثال عارى از ماده ولى در بند
صورت و اندازه است که خود مشتمل بر عالمهاى زیادى است. و هر موجودى در عالم اجسام،
شکلهاى مختلفى غیر از شکلى که در عالم اجسام دارد در عالمهاى مثال دارا مىباشد. و
هر موجودى در این عالم بعد از پیدایش در دو عالم اول، بگونهاى که مناسب با آن دو عالم
است، بوجود مىآید. بلکه منشأ هر موجودى در عالم مثال از گنجینههاى خداوند است که
در این آیه به آن اشاره شده است: «چیزى نیست مگر این که گنجینههاى او نزد
ماست.»«» و هر جسم یا حسیّى در این عالم از عالم مثال و توسط فرشتگان خداوند بهره
مىگیرد.
روایات دال بر این است که مقدار ارزاق موجودات
این عالم و اجلهاى آنان، در شب قدر بر زمین نازل مىشود. و این مطلب براى خلیفه
خداوند در این شب آشکار مىگردد و هویدا شدن نزول این مطلب مهم، توسط فرشتگان براى
او، دیدن شب قدر نامیده مىشود. و لذت این آشکار شدن و دیدن نزول این مطلب مهم و
فرود آمدن فرشتگان را فقط اهل آن درک مىکنند و شاید ملکوت آسمانها و زمین که
إبراهیم خلیل آن را دید از همین قبیل باشد. هر انسانى نصیب کاملى از این عالمها
دارد که مخصوص به خود اوست، ولى بیشتر مردم از عالمهاى مثالى خود غافل بوده و از
غفلت خود نیز غافل هستند، و همینطور نسبت به عالمهاى روحانى خود، مگر کسانى که
خداوند با اعطاى معرفت نفس به آنان بر آنان منت گذاشته است. معرفت عالم مثال از
راه معرفت نفس مىباشد. زیرا روح حقیقت نفس است. بنابراین کسى که حجاب ماده از روى
روح و نفسش برداشته شود و نفس خود را در عالم مثال مجرد از آن ببیند، مىتواند
براحتى، به حقیقت روح خود که مجرد از شکل است، نیز منتقل شود. و این شناخت همان
است که در این فرمایش پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آمده است: «کسى که خود
را شناخت، پروردگار خود را شناخته است.» و وجه ارتباط شناخت نفس با معرفت پروردگار
را نمىداند مگر کسى که به این شناخت رسیده باشد. براى برطرف کردن انکار و استبعاد
درک شب قدر براى عاملین عابد، و ایجاد شوق براى رسیدن به آن همین مقدار بیان کافى
است.
[افطارى دادن و خوردن]
از کارهاى مهم در این ماه افطارى دادن به روزهداران
است که پاداش آن را در سخنان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شنیدى. و
مهمترین مطلب در آن اخلاص نیت و بجا آوردن آداب الهى است و این که انگیزه او فقط
بدست آوردن رضایت او باشد، نه اظهار شرف دنیایى یا آخرتى یا تقلید یا پیروى از
عادات مرسوم. و باید در خالص کردن عمل خود از این قصدها همت نموده و نیت خود را
امتحان کند و از پوششهاى هواى نفس و شیطان مطمئن نشده و در این مورد و در مورد اصل
افطار و تعیین مؤمنینى که مىخواهد دعوت کند، و تعیین غذایى که براى افطار مصرف
مىکند، و روش برخورد با میهمانها از خداوند کمک بخواهد. زیرا کیفیت هر کدام از
موارد مذکور به نیت و قصد وابسته است، و اهل بیدارى راههاى ورود شیطان را در آن
دانسته و از انجام اوامر او اجتناب و بدنبال دستور مولاى خود و خوشنودى مالک دین و
دنیاى خود حرکت نموده و با رسیدن به قبول و پاداشهاى او رستگار شده و به بالاتر از
آرزو و خواستههاى خود مىرسند. و همینطور باید در خالص کردن نیت براى قبول دعوت
افطارى دیگران همت و تلاش کند. زیرا گاهى انسان مخلص از قبول کردن دعوت مؤمنین و
حضور در مجلس او و افطار با او باندازهاى منتفع مىشود که دیگران با عبادتى بسیار
طولانى به این مقدار سود نمىبرند.
بهمین جهت اولیاء با پند گرفتن از عمل آدم و
ابلیس، در پى خالص کردن عمل بودند نه زیاد کردن آن. عبادت چند هزار ساله آن ناپاک
رد شد ولى یک توبه خالصانه آدم قبول شده و باعث انتخاب و برگزیدن او شد.
[امامت جماعت و وعظ]
از کارهاى مهم در این ماه براى اهل علم، امامت
جماعت و وعظ مىباشد. آنچه بطور اختصار درباره این دو مىتوان گفت این است که اگر
عالم، قوى و مجاهد بوده و از کسانى باشد که مدتى با نفس خود جهاد کرده، و در طول
جهاد راههاى پنهان نفوذ شیطان و پوششهاى هواى نفس را پیدا کرده نباید امامت جماعت
و وعظ را بکلى رها کند. زیرا این دو، مورد اهتمام شرع است، بخصوص وعظ. زیرا
هیچکدام از کارهاى خوب فایده وعظ را نداشته و تمامى اعمال خیر نتیجه وعظ است. و
سخن گفتن بطور مفصل در این مورد و ذکر فواید آن از عهده این کتاب خارج است.
عالم باید با جدیت در جهت اخلاص نیت، و صدق در
اخلاص تلاش نماید. زیرا آفات وعظ و امامت نیز خیلى زیاد است و کمتر از فضایل و
فواید آن نیست. بنابراین پس از مراقبت کامل، اگر انگیزه خود را خالص دید، اقدام
کند. و اگر دید بر عکس است، یا هم براى خدا و هم براى غیر اوست یا نفهمید که مخلص
است یا نه، باید آن را ترک و به تحصیل صدق و اخلاص بپردازد. و اگر در بدست آوردن
صدق در اخلاص راستگو باشد، خداوند بحکم این آیه: «و آنان که در راه ما تلاش و کوشش
کردند، آنان را حتما به راه خویش هدایت مىکنیم.»«» او را هدایت مىکند.
[شب قدر]
از امور مهم در ماه رمضان شب قدر است. شبى که از
هزار ماه بهتر مىباشد. روایاتى داریم مبنى بر این که از هزار ماه جهاد بهتر، و از
سلطنت هزار ماه بهتر، و عبادت آن بهتر از عبادت هزار ماه مىباشد. و خلاصه، شب
شریفى است که روزى بندگان، اجلهاى آنان و سایر امور مردم از خوب و بد در آن مقدّر
مىگردد. شبى که قرآن در آن نازل شد. شبى که به نص قرآن مبارک است. در روایات اهل
بیت آمده است: «فرشتگان در شب قدر فرود آمده و در زمین پخش مىشوند، بر مجالس
مؤمنین گذشته، بر آنان سلام مىکنند و براى دعاهاى آنها «آمین» مىگویند، تا آنگاه
که سپیده دم طلوع کند.» و «در این شب دعاى کسى رد نمىشود مگر دعاى عاق والدین،
قطع کننده رحم نزدیک، کسى که شراب بنوشد و کسى که دشمنى مؤمنى در دلش باشد.» در
«اقبال» از «کنز المواقیت» از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده است
که فرمودند: «موسى عرض کرد: خداى من نزدیک شدن به تو را خواهانم، فرمود: نزدیکى من
از آن کسى است که شب قدر بیدار شود. عرض کرد: خداى من رحمت تو را مىخواهم، فرمود:
رحمت من از آن کسى است که در شب قدر به فقیرها رحم کند، عرض کرد: خداى من جواز
عبور از صراط را خواهانم، فرمود: آن براى کسى است که در شب قدر صدقهاى بدهد، عرض
کرد: خداى من از درختان بهشتى مىخواهم، فرمود: این مال کسى است که در شب قدر
سبحان اللّه بگوید، عرض کرد: خداى من رضایت تو را مىخواهم، فرمود: رضایت من از آن
کسى است که دو رکعت نماز در شب قدر بخواند.» و از همین کتاب از پیامبر صلّى اللّه
علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمودند: «درهاى آسمانها در شب قدر باز
مىشود. بنابراین بندهاى در آن نماز نمىخواند، مگر این که خداوند متعال در مقابل
هر سجدهاى درختى در بهشت براى او مىنویسد که اگر سواره، صد سال در سایه آن حرکت
کند به انتهاى سایهاش نمىرسد، و در مقابل هر رکعت خانهاى از در و یاقوت و زبرجد
و مروارید، و در مقابل هر آیهاى تاجى از تاجهاى بهشت، و در مقابل هر «سبحان اللّه
گفتن» پرندهاى از پرندگان بهشت، و در مقابل هر نشستن درجهاى از درجات بهشت، و در
مقابل هر تشهدى بالا خانهاى از بالا خانههاى بهشت، و در مقابل هر سلام دادن،
لباسى از لباسهاى بهشت براى او مىنویسد. و آنگاه که سپیده صبح بدمد، خداوند از
دختران پستان برآمده مأنوس، و کنیزان خوش اخلاق و خدمتکارانى جاویدان، و بهترین
پرندگان، و بوهاى خوش،و نعمتهاى خوب و تحفهها و هدایا و خلعتها و کرامتها، و آنچه
نفس میل دارد و دیدگان از آن لذت مىبرد به او عنایت مىفرماید، و شما در آن جاوید
هستید».
[مراتب شب قدر]
از بعضى از روایات بر مىآید که شب قدر مراتبى
دارد. و شب قدرى که در قرآن آمده است، شب قدرى است که آخرین مراحل مشیت الهى در آن
صورت گرفته و پس از آن تغییر و تبدیلى انجام نمىشود. و نیز از بعضى روایات
برمىآید که شب نیمه شعبان و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان از شبهاى
قدر بوده و شب آخر برترین آنهاست که شب «جهنّى» نامیده مىشود. و همین شب است که
مقدرات در آن، تغییر نمىکند. و باحتمال قوى شب بیست و هفتم ماه رمضان نیز از
شبهاى قدر است. و کسى که مىخواهد احتیاط کند باید در تمام این پنج شب اعمال شب
قدر را انجام دهد. و چون این قول از لحاظ مضمون و سند برتر از دیگر اقوال بود،
بهمین جهت سایر اقوال را ذکر نکردیم.
[آمادگى براى این شب و دعا براى توفیق در آن]
سزاوار است کسى که دین و نص روشن قرآن و روایات
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و آل معصوم او علیهم السّلام را قبول دارد،
تمام سعى خود را جهت آمادگى براى اعمال این شب بکار گیرد. از کارهایى که در طول
سال مىتواند انجام دهد، دعا جهت توفیق در این شب مىباشد و این که بتواند در این
شب، محبوبترین و پسندیدهترین کارها نزد خدا را انجام داده و خداوند این شب را
براى او بهتر از هزار ماه قرار داده، و اعمال این شب را باین شکل از او قبول نموده
و آن را با بالاترین درجات براى او ثبت، و تا روز دیدار او آن را بپروراند، در این
شب، نام او را در گروه مقرّبین نوشته، و شناخت، محبت، نزدیکى، پناه، رضایت و خیر
خود همراه با عافیتش را نصیب او گردانیده، و بگونهاى از او راضى شود که خشمى بعد
از آن نبوده، و پیامبر و امام بخصوص امام زمانش علیه السّلام از او راضى شده، و او
را با آنان در مجلس «صدق»، نزد سلطان مقتدر جاى داده و در بذل تمام توانایى براى
فرمانبردارى و بدست آوردن رضایتش، او را موفق، و عاقبت او را نزدیکى و رضایتش قرار
دهد. از کارهایى که مىتواند بوسیله آن تمام سعى خود را در این شب بکار گیرد، این
است که در طول سال براى این شب آماده شده و مقدمات عبادت را فراهم نماید. مثلا
مکان و لباس مناسب و عطر و صدقهاى را تهیه و مضامین لطیفى را براى مناجات با
پروردگار و کلمات برانگیزندهاى را در خطاب آقایان و نگهبانان و حامیانش انتخاب
کند. و میهمانان مخصوصى را که مناسب با این شب مىباشند، و چند فقیر را براى صدقه
دادن در نظر بگیرد. گمان مىکنم اگر یکى از سلاطین دنیا کسى را در روز مخصوص به
میهمانى دعوت نموده و شخص بزرگى را دنبال او بفرستد، و آنگونه که خداوند با تو
رفتار کرده است او نیز در دعوت خود با او مهربانى کرده و در مقابل حضور او در آن
مجلس – که اعیان و اشراف و پادشاهان حضور دارند – و رعایت آداب آن، به او وعده
اعطاى خلعتهاى گرانبها و املاک پر ارزش و وسیع و فرمانهاى حکومت و سلطنت داده و به
او بگوید هر قدر در انجام کارهاى کمى که در این مجلس باید انجام دهد، دقت کند
سلطان او را از عطایا و احسان خود بیشتر بهرهمند مىکند، از اشتیاق حضور در این
مجلس قالب تهى کرده و براى آمادگى حضور در چنین مجلسى شریف و این مقام والا تمام
توان خود را بکار گرفته، در طول سال این مطلب را فراموش نکرده، در تمام حالات با
جدیت به آن پرداخته و خود را براى چنین روز بزرگى آماده مىنماید بگونهاى که اهل
سعى و تلاش نمىتوانند اینطور عمل کنند. و باندازهاى مواظب است و دقت مىکند که
انسان را شگفت زده مىکند. و آنگونه که باید و دوست در مقابل دوست انجام مىدهد
ادب را رعایت مىکند. اى عاقل چگونه این دعوت را اجابت مىکنى؟ سلطان سلاطین، خداى
خدایان و حاکم آسمانها و زمین تو را به این میهمانى دعوت نموده و براى این دعوت
فرشتگان بزرگوار و پیامبران و رسولان و بهترین مردم را فرستاده و با جانشینان
معصومش آن را تأکید کرده است. و آنگاه تو را با فرشتگان دعوت کننده بزرگ داشته
است، هر شبى با دعوتهایى مخصوص و لطفها و کرامتهایى عالى. در مقابل اخلاص یک شب تو
نعمتهاى جاویدى به تو وعده داده است که نه چشمى مانند آن دیده و نه گوشى شنیده و
نه در دل انسانى خطور کرده است. نور، زیبایى، سرور، سلطنت، دارایى، و شادمانیى را
به تو وعده داده که عقل تو حتى از تصور گوشهاى از آن عاجز، و اندیشهات در آن
سرگردان است. نزدیکى، پناه و شادمانى دیدار خود را به تو وعده داده است که عقل
انسانها و فهم علما و اندیشه حکما از درک آن ناتوان است. برادرم آیا بخاطر آمادگى
براى این مجلس، باندازهاى که شایسته است تلاش نموده و از رستگاران خواهى شد یا با
غفلت خود این فرصت را از دست داده و از جمله ورشکستگان خواهى بود؟ یقین داشته باش
اگر از این کرامت غفلت کرده و با کوتاهى خود آن را از بین ببرى و در روز قیامت
آنچه را که دیگران با سعى کامل به آن رسیدهاند ببینى، به حسرتى دچار مىشوى که
آتش جهنم و عذاب دردناک در مقابل آن کوچک است. و بهمین جهت در آن روز با ورشکستگان
پشیمان صدا مىزنى: «افسوس که جانب خدا را رعایت ننموده و در حق خود ظلم و تفریط
نمودم و وعدههاى خدا را مسخره کردم.» در حالى که پشیمانى سودى نداشته و درهاى
توبه و جبران بسته و آثار اعمال و نتایج آن آشکار شده است. بنابراین قبل از این که
بخاطر کوتاهى و از بین بردن فرصتها ملامت شوى خود را سرزنش کن. و قبل از این که به
تو بگویند: چرا کرامت پروردگار جهانیان را کوچک شمردى؟ خود، این مطلب را در نظر
بگیر. و خود و سرمایهات را حسابرسى کن، قبل از این که به حساب تو رسیدگى شده و
بجاى کرامت و سلطنت، به خوارى و پستى برسى. سرمایهاى که اگر باقى مىماند به
بالاترین سودهاى تجارت در روزهاى سختى و نیاز مىرسیدى. سزاوار است وقتى که شب قدر
نزدیک مىشود شوق او به رسیدن به کرامتهایى که در این شب براى او مهیا شده است
افزون گردیده، کرامت مقام بالا و مجلس حضور پروردگار جهانیان و تقدیس خداوند
آسمانها و زمین، و اعمالى را که با حال و اخلاص و حضور و رقّت و صفاى او و رضایت
مولایش مناسبتر است، براى شبش انتخاب کرده و در این مورد از خداى متعال کمک گرفته
و از خلفاى او – درود خدا بر آنان – یارى بجوید.
[انتخاب عمل براى این شب، تفکر و یاد خدا]
اگر فهمید چه عملى مناسبتر است که به همان عمل
مىکند. و اگر تردید پیدا کرد، باید استخاره کند. بعد از تعیین وقت ذکر، وقت
مناسبى را که در آن خوابآلود یا سیر یا گرسنه نبوده و موانع دیگرى نیز نداشته
باشد، باید براى تفکر معین کند. نیز باید تمام سعى خود را بکار گیرد که در شبش
چیزى، حتى امور مباح، او را از یاد خدا باز نداشته و در نمازها و مناجاتش به غیر
آن حتى مستحبات فکر نکند. زیرا کسى که مثلا در نماز به ساختن مسجد و آب کشیدن آن
یا صدقه دادن فکر کند غافل است. حتى در حال ایستادن نماز در یاد اجزاى آن بودن
غفلت است. و باید در هنگام عمل فقط سعى کند که قلب او از حقیقت کارهایى که انجام
مىدهد و ذکرهایى که مىگوید غافل نباشد. و براى این که براحتى به این مطلب برسد،
مىتواند قبل از انجام عمل مختصرى درباره آن فکر کند و آنگاه عمل را انجام دهد. و
اگر هنگام قرائت و ذکر از آن غافل شد باید آن را تکرار کند. مثلا وقتى مىخواهد رو
به قبله بایستد، مىتواند اجمالا درباره معناى رو به قلبه نمودن بیندیشد. و هنگامى
که مىخواهد بایستد ابتدا درباره حقیقت آن که همان ایستادن براى اداى حق بندگى است
اندیشیده و فکر کند که ایستادن بر روى دو پا اشاره به ترس و امید بخاطر پذیرفته
شدن عبادت یا عدم آن است. و بهمین ترتیب…، حتى قرائت و ذکرهاى نماز. مثلا قبل از
گفتن«بسم اللّه الرحمن الرحیم»معناى آن را اجمالا در نظر آورده و آنگاه آن را
بگوید. و اگر در اثناى قرائت آیهاى غفلتى براى او پیش آمد باید آن آیه را تکرار
کند.
[توسل به نگهبان این شب]
بر چنین عمل کنندهاى لازم است در اول شب خیلى
به نگهبان آن شب که از معصومین علیهم السّلام است، توسل جسته و او را شفیع خود
قرار دهد. و در این هنگام توفیق در اعمال و احوال را که به آن احتیاج دارد ذکر
نموده و تلاش کند با الفاظى که براى درخواست ترحم و شفاعت مىگوید، رحمت و رقت را
جلب کرده و مهربانى و کرامت را برانگیخته و ابرهاى جود و کرم و بخشش را بباراند. و
با دست آنان عقل و نفس و قلب و صفات و اعمال و تمام وجودش را به مولایش تفویض و
واگذار نموده، و در طول شب نیز مواظب باشد کارى مخالف با تفویض، انجام ندهد، و اگر
بتواند حتى تفویض خود را نیز واگذار کند، قطعا رستگار شده است. ولى خیلى اتفاق
مىافتد که انسان مراقب نبودن و بىمبالاتى را با تفویض اشتباه کرده، آن پلید او
را فریب داده و با نادانى او را هلاک مىکند. بنابراین تا زمانى که با علوم الهى
بخوبى نفهمیده که به تفویض رسیده است، نباید مطمئن شود و براى اطمینان باید ببیند
که حال و مرادش در آنچه که تفویض نموده با یکدیگر موافق هستند یا نه. زیرا یکى از
علامات صحت تفویض قبول آن، و یکى از علامات قبول نیز این است که خداوند متعال،
امورى را که بنده به او تفویض نموده است، بخوبى و بالاتر از آرزوى بنده سرپرستى
کند.
[روشى براى ایجاد رقت قلب]
از کارهایى که باعث برانگیختن رقت و بوجود آمدن
گریه و ترسى که از جهت بزرگى خداست مىشود، مىتوان از بستن دست به گردن، پوشیدن
لباس مویین، ریختن خاک بر سر، به خاک افتادن، گذاشتن صورت بر خاک گذاشت، سر بر
دیوار، راه رفتن و ایستادن، فریاد زدن و ساکت شدن، در خاک غلت خوردن، و خود را در
روز قیامت فرض کردن و آنگاه با آنچه درباره ملامت مجرمین وارد شده است، خود را
ملامت کردن، نام برد. و سپس به سمت راست خود نگاه کرده و درباره وضع و حال «اصحاب
یمین»«» و شکل و لباس آنها فکر کند، آنگاه به سمت چپ نگاه کرده و خود را یکى از
«اصحاب شمال»«» فرض نموده و روى سیاه، چشم کبود، دستان بسته آنها، همنشینى آنان با
شیاطین، پوشیدن لباسهاى مسى گداخته و لباسهاى آتشین و حضور تمامى فرشتگان عذاب را
در حالى که منتظر فرمان پروردگارشان هستند در نظر آورد. آنگاه از صدور این خطاب:
«او را بگیرید، در غل و زنجیر کشیده آنگاه به دوزخ افکنید. آنگاه با زنجیرى که
طولش هفتاد ذراع است در کشید.» حذر کند. سپس صدا بزند: «اى مهربانترین مهربانان اى
یاور کسانى که یارى مىخواهند رحمت گستردهات کجاست؟ کجاست عطایاى فراوانت؟ کجاست
فضل بزرگت؟ کجاست منت زیادت؟ کرم تو کجاست؟ اى کریم آنگاه گریه کرده و بردبارى و
کرم بزرگ و فضل و احسان قدیم و عفو و آمرزش عمومى او را در خاطر آورد. اگر در این
حال شیطان پلید سراغ او آمده و بخواهد او را از رحمت پروردگارش مأیوس گردانیده و
به او بگوید: تو با این گناهان و عیوب اهل رحمت خدا و نگاه لطف او نیستى، زیرا
فرموده است: «رحمت خود را براى متقین نوشتهام.» و تو با تقوا نیستى، نباید سخن او
را قبول کند. حتى جواب او را نگفته و در جواب او با خداى خود مناجات نموده و بیشتر
اظهار امیدوارى نموده و بگوید: از کرم تو دور است که از مانند من که محتاج عفو و
کرم تو بوده و با اولیائت به درگاهت توسل جستهام روى گردانده و بر چشم گریان و
قلب خاشع و بدن خوار و متواضع من ترحم ننمایى». آنگاه امیدوارى خود را بیشتر و
آرزوهاى خود را گسترده کرده و هر مقام عالیى را که در شناخت و محبت، نزدیکى و
منزلت، و عمل و تقوى، تصور مىشود، خواسته و بسیار بگوید: «اى کسى که هر چه بخواهد
انجام مىدهد ولى دیگران نمىتوانند این کار را انجام دهند اى کسى که هیچکدام از
عطایاى بزرگ و کرامتهاى بزرگ و زیبا در نظر او بزرگ نیست اى کسى که احسان، چیزى از
او کم نکرده و محروم نمودن چیزى بر دارایى او اضافه نمىکند». آنگاه براى تأکید
این سخنان بگوید: «خداى من اگر من سزاوار چیزهایى که از تو درخواست نمودم نیستم
کرم تو شایسته آن و بیش از آن است. خداى من شناختى که به من بخشیدى حکم مىکند که
چیزهاى بزرگ از تو بخواهم، زیرا آنچه که به اولیایت بخشیدى، بخاطر شایستگى آنان
نبود، مگر این که از فضلت این شایستگى را به آنان بخشیدى، زیرا خیر جز از جانب تو
نیست. بنابراین، آن شایستگى را که از فضلت به آنان عنایت فرمودى به من نیز عطا
فرما، تا شایسته اجابت آنچه از تو خواستم گردم. خداى من غیر از من کسانى را براى
عذاب کردن مىیابى، از قبیل دشمنان اولیایت و ستیزهگران با حضرت جلالت. ولى من
کسى را غیر از تو نمىیابم که به من اعطا نماید. آیا با این وجود باز هم از کرم تو
بىبهره مىمانم تو به عذاب و منع من از رحمت خود احتیاجى ندارى ولى من نیازمند
عفو و کرم تو مىباشم. خداى من تو کسى هستى که از عملت سؤال نمىشوى، و در قلمرو
تو کسى با تو نزاع نکرده، و کسى به کار تو اعتراض نمىکند. تو تواناى بخشندهاى که
توانایى تو حد، و بخشش تو پایانى ندارد. پس من را با قدرتت شایسته گردان و با
بخششت بر من ببخش، اى بخشندهترین بخشندگان خداى من دشمن تو و دشمن من آمده است تا
مرا از دعاى تو محروم نموده و از رحمت گستردهات محروم نماید. ولى با فضل تو به
سخنان او پشت کرده و با دستورات او مخالفت کردم. پس مرا در مقابل او با صادق
گردانیدن امید و آرزویم به خودت، یارى فرما. خداى من با شناخت کمى که نسبت به
مقدار بخشش و کرم و غنا و قدرت تو دارم، یقین ندارم که کسى از بندگانت را از عفو و
فضل خود محروم نمایى حتى کفار را، مگر دشمنان اولیایت که آنان را مورد ظلم و اذیت
قرار دادند. و عقیده من درباره عذاب کفارى که چنین نباشند، فقط بخاطر تعبد به آنچه
در کتاب تو آمده و فرمایش پیامبرت مىباشد که به کفار وعده مجازات دادى و عقل من –
همان چیزى که با اعطاى آن، بر من منت گذاشتى – لازم نمىبیند که ذرهاى آنان را
عذاب کرده و به وعدههایت در مورد عذاب آنان عمل نمایى. و بحکم عقل، وفا نکردن به
وعده عذاب را، نقصى در صفات پاکت نمىدانم و در مورد هیچ چیز از عذابت یقین ندارم،
مگر این که از باب تعبد باشد. خداى من این گونه درباره کفار و منکرین مىاندیشم،
پس عقیده من درباره کسى که به تو ایمان آورده چه خواهد بود؟ کسى که دوست دارد از
تو فرمانبردارى نموده، آرزوى فضل تو را داشته، خواستار نزدیکى به تو، و از کرم تو
امیدوار مطالب مهم و بزرگ است، گرچه گناهکار بوده و از دستورات تو سرپیچى کرده
باشد. خداى من از بنده گناه و از آقا گذشت و کرم است، بخصوص اگر خیلى با گذشت
باشد. خداى من این حکم عقلى که عرض کردم در اوقات معمولى است ولى این اوقات خاص که
آن را براى کرم خود ایجاد، با آن بر بندگانت منت گذاشته، بندگان گناهکارت را به
گذشت و آمرزش خود، و درخواست کنندگان را به اجابت و عطا فرا خوانده و درهاى کرم و
بخشش خود را در آن گشوده، عقلهاى ما بجز عقل و کرم و تبدیل گناهان به خوبیها و
اجابت دعاها و اعطاى درخواستها و کرامتهاى بزرگ، متوقع چیز دیگرى نیست. و این گمان
ما به تو و کرم تو مىباشد، و خود بهتر مىدانى که پیامبرت براى ما بیان نموده است
که با کسى که به تو خوش گمان باشد چه رفتارى دارى.»
[سایر اعمال شب قدر]
[1 -] نمازى در
شب قدر وارد شده که در آن یک بار حمد و هفت بار«قل هو اللّه احد»خوانده مىشود و
بعد از پایان نماز هفتاد بار ذکر«استغفر اللّه و اتوب إلیه»
گفته مىشود و سپس حوائج از خدا خواسته مىشود.
[2 -] صد رکعت نماز و خواندن دعاهایى که در بین آن وارد شده از مهمترین امور مهم
است. زیرا مضامین آن برآمده از سینه امامان دین مىباشد که عالمان به خداوند
هستند. در این ادعیه علوم گرانبهایى است که بجز پیامبران و جانشینان آنان کسى از
آن آگاه نیست. دانشهایى از قبیل علم به خدا و صفات جمال و جلال و نامهاى نیک و
مراتب فضل و حکمت عدل و مقتضاى کار و ادب مناجات با خداوند متعال. لازم است در
خلال خواندن این ادعیه زنده دل بوده و با توجه آن را بخواند. و اگر بتواند از آنچه
مىگوید، تأثیر پذیرفته و این مطلب را نیز در دعایش بخواهد، باید به او تبریک گفت.
زیرا اگر این ادعیه ثواب و پاداشى از جانب خدا نداشته و فقط مضامین آن در انسان
مؤثر باشد، عاقل باید روح و جان خود را براى بدست آوردن آن فدا کند. چه رسد به این
که خداوند براى هر حکم و حتى هر حرفى از آن جواب و نورى آماده نموده است که
جهانیان نمىتوانند قیمتى بر آن بگذارند. همچنین باید درباره معنى کلماتى که
مىگوید تأمل نموده و آن را درک کند. و اگر این مقدار نیز نمىتواند بهتر است بجاى
خواندن این دعاها بر مصیبت خود و مجازات خدا بخاطر آن، گریه کرده و بگوید: «انا
للّه و انا إلیه راجعون، چه مصیبت و چه مجازات بزرگى» درباره اهل آخرت، در حدیث قدسى
آمده است: «دعاى آنان در نزد خداوند بالا رفته و کلام آنان را مىشنود. فرشتگان
بواسطه آنان خوشحال مىگردند… پروردگار باندازهاى دوست دارد دعاى آنان را بشنود
که مادرى فرزند را». بنابراین اى فقیر در مورد دعایى که بدون حضور قلب مىخوانى،
انصاف بده. آیا دوست دارى، در حالى که خدا مىبیند که زبانت او را خوانده و دلت با
دنیا سخن مىگوید، دعایت به خداوند برسد دنیایى که درباره آن آمده است که دشمن خدا
و دوستان اوست و مىخواهد با شکوفههاى این دنیاى فانى، تو را از خداوند دور
نماید. آیا عاقل مىتواند مصیبتى بزرگتر از این را تصور کند. [3 -] خواندن دعاى
گشودن قرآن و قرآن را روى سر گذاشتن، باین نیت که عقل و اندیشه او با این عمل
تقویت شده و با دانشهاى قرآن کامل شود و نور عقل با نور قرآن ضمیمه گردد. و سایر
نیتهایى که مناسب با این عمل است. [4 -] زیارت امام حسین علیه السّلام با بعضى از
زیارتهایى که وارد شده است. [5 -] خواندن سوره روم، عنکبوت و دخان در شب بیست و
سوم. [6 -] خواندن دعاهایى که در این شبها وارد شده است، بخصوص دعایى که سید از
بعضى از کتابهاى کهن نقل نموده و اول آن چنین است:«اللهم ان کان الشک فی ان لیلة
القدر فیها او فیما تقدمها واقع فانه فیک و فی وحدانیتک و تزکیتک الاعمال
زائل،خداوندا اگر در این که شب قدر، امشب یا شبهاى پیش از آن است، شکى هست، ولى در
مورد یکتایى تو و این که اعمال را پاکیزه مىنمایى، شکى نیست.» و اگر توانست معنى
از بین رفتن شک در خدا و یکتایى او را بفهمد، همین پاداش براى عبادت آن شب براى او
کافى خواهد بود. [7 -] دعاى کوچکى که سید از امام سجاد علیه السّلام روایت نموده و
اول آن«یا باطنا فی ظهوره»مىباشد. دعایى که در یکتا دانستن خداوند کامل مىباشد.
و اگر وجود ائمه علیهم السّلام هیچ نفعى نداشت، مگر همین که با این گونه دعاها
پرده از یکتایى خدا برداشته، و ما را از این مطالب آگاه نمودند، لازم بود مؤمن
تمام وجودش را فداى این عمل آنان نماید. و حتى فدا کردن تمام وجود خود را ناچیز
شمرده و خود را ناتوان از اداى شکر نعمتهاى آنان ببیند. [8 -] ساعتى از شب را
مخصوص مراقبت قرار داده، و در آن ساعت علم پروردگارش را به بدحالى او و قدرتش را
بر نجات دادن او، و فضل و بخشش و کرم او را در نظر گرفته و سپس با امیدوارى، بر در
بخشش و کرم او چشم دوخته و در انتظار رحمت و بخشش او باشد.
[بستن وسوسه هاى شیطان]
اگر مراقب به آنچه گفتیم عمل کرد که خوشا بحالش،
و اگر عمل نکرد مبادا شیطان او را وسوسه کرده و بگوید: تو آنگونه که شایسته توست
عمل را انجام نمىدهى، بنابراین، این کار اندک نیز فایدهاى نداشته و نبودش بهتر
از وجودش مىباشد. زیرا اگر به این نداى شیطان گوش دهد او را از سایر اعمال نیز باز
داشته و او را با غفلت هلاک مىنماید. ولى اگر همان عمل را که قصد دارد، انجام
بدهد گرچه عمل کمى نیز باشد، ممکن است نور این عمل کم، نور دیگرى را براى عمل
بوجود آورده و او را موفق به انجام عمل دیگرى گردانده و آنگاه در تمام اعمال موفق
باشد. خلاصه شیطان هیچ قصدى ندارد، مگر این که انسان را از خدمت نمودن و عبادت
مولایش باز دارد بنا بر این اگر از او فرمانبردارى نماید در دل او تاریکیى بوجود
مىآید که سبب قطع یارى او گردیده و موجب مىشود تا عبادت دیگرى را نیز ترک کند تا
جایى که یارى خداوند کاملا قطع شده و به هلاکت جاوید دچار شود. مگر این که عنایت
خدا شامل حالش شده و از فرمانبردارى شیطان دست بردارد، دلش با مخالفت با او روشن
شده و آنگاه به توفیق کاملى برسد. سالک نباید هیچ عمل خیرى را گرچه بسیار کوچک
باشد، کم شمرده و بخاطر کم بودن آن را ترک نماید که زیان خواهد دید. و هیچ عمل
خیرى را نیز نباید بزرگ ببیند، چون گرفتار عجب مىگردد. نیز اگر نمىتواند آن را
انجام بدهد بمقدارى که مىتواند آن را انجام داده و بعد از انجام، آن را در مقابل
خدا کوچک ببیند. زیرا بنده هر عملى را که انجام بدهد و آن را کوچک بداند، خداوند
آن را بزرگ دانسته و شاید همین مطلب باعث شود که خداوند متعال آن را قبول کند. و
هنگامى که عملى قبول شد کمى آن اهمیتى نخواهد داشت. چون اگر خداوند عملى را از
بندهاش قبول نماید، گرچه کم باشد، پاداش زیادى به او خواهد داد. و اگر آن را قبول
نکند، فایدهاى براى او نخواهد داشت، گرچه زیاد باشد. زیرا خداوند عمل کم آدم را
قبول و اعمال زیاد ابلیس را رد نمود.
بنابراین بنده نباید هیچ عملى را بزرگ ببیند.
گرچه عبادت جن و انس باشد. زیرا این عجب است و عجب انسان به عملش، ثواب آن را از
بین مىبرد. بلکه نور آن را به تاریکى تبدیل مىکند. و نیز نباید عمل کم را کوچک
بداند، زیرا ممکن است قبول شده و تبدیل به عمل بزرگى شود.
[تفاوت قضاوت در مورد عمل خود و دیگران]
آنچه درباره دقت در مراتب اخلاص و صدق در آن
گفتیم فقط در مورد عمل خود انسان است تا از خود قانع نشود مگر به خالص صادقانه و
غیر خالص را مانند معدوم بداند بلکه آن را گناه بشمار آورده ولى نباید این گونه
اعمال را از دیگران، مانند معدوم یا گناه بحساب آورد. زیرا اگر اعمال دیگران را
بخواهد این گونه بداند، نه تنها فایدهاى نداشته بلکه باعث ترک عمل و بستن در صلاح
و خیر مىگردد. بنابراین نباید با این ملاک با دیگران برخورد کند. بلکه باید با
بندگان خدا به ملاک ظاهر عملشان، و حتى بالاتر، با ترازوى فضل خداوند، برخورد
نموده، و گمان کند که اعمال ناقص و مخلوط مردم بهتر بوده و مورد قبول خداوند است.
و امیدوار باشد که از فضل خدا و قبول او محروم نمىشوند، گرچه اعمال آنها ناقص و
ناخالص باشد. و بعید نشمرد که خداوند دعاى بندگانش را فقط بخاطر شکل دعا قبول کند.
– گرچه این دعا جز جنبانیدن زبان چیزى نباشد – و با عفو عالى خود با آنان معامله
کند. و مبادا انسان کسى را از رحمت خدا مأیوس نموده یا باعث شود اعمال را بجا نیاورد،
گرچه عمل او مخلوط با تیرگى باشد. شاید اگر همین شکل عمل ترک نشود گاهى اوقات با
بعضى از عنایات الهى همراه باشد و باعث ایجاد روح و حقیقتى در آن عمل شود و در
روشن شدن قلب مؤثر باشد، بگونهاى که بکلى عمل او عوض شود و بیشتر یا همه اعمال او
با حضور قلب بوده و آنگاه همراه با رستگاران، رستگار گردد. و خلاصه اگر فردى لوطى
در مستى بگوید: «یا اللّه» گمان نمىکنم خداوند او را رد نموده و او را اجابت
نکند.
[دعایى در شب بیست و هفتم]
از زید بن على روایت شده است که گفت: در شب بیست
و هفتم ماه رمضان شنیدم پدرم علیه السّلام از اول شب تا آخر آن عرض
مىکرد:«اللّهمّ ارزقنی التّجافى عن دار الغرور و الإنابة إلى دار الخلود، و
الإستعداد للموت، قبل حلول الفوت،خداوند آرام نگرفتن در سراى فریب، بازگشت به سراى
جاوید، و آمادگى براى مرگ را قبل از آمدن آن نصیبم فرما.» اگر بتوانى معنى این دعا
را تصور کنى، این دعا را بسیار خواهى خواند.
[توضیح سراى فریب بودن دنیا]
در توضیح معناى این دعا مىتوان گفت: آنچه قرآن
کریم، روایات آل محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و مکاشفات اهل یقین بر آن
گواهى مىدهد این است که دنیا سراى فریب بوده و آنچه در آن است آنگونه نیست که
دیده مىشود. بلکه صفات موجودات این عالم که دیده یا حس مىگردد، نظیر منظرهاى
است که از سراب دیده مىشود، و ماهیت آن آنگونه که دیده مىشود نیست، و بهمین جهت
آن را سراى فریب نامیدهاند. و اگر قبول این مطلب براى کسى سخت باشد باید از خود
بپرسد که آیا خطاى حس را قبول دارى؟ و در صورت قبول کردن خطاى حس از خود بپرسد چه
فرقى بین خطاى حس و عدم خطاى حس وجود دارد و در صورتى که بین آنها فرقى وجود نداشت
باید بگوییم: ممکن است در جایى که فکر مىکنیم حس خطا نداشته، خطا داشته باشد. و
وقتى امکان خطا در تمامى حواس ثابت شد، وقوع خطاى حواس با روایاتى که به این مطلب
تصریح مىکند ثابت مىگردد. تعدادى از این روایات دل بر سخن گفتن جمادات هستند در
حالى که حس آن را منکر است. تعدادى از آنها درباره حالتهاى قبر که عبارتند از
ایستادن، فریاد زدن، آتش، سخن گفتن، باغ و نعمتهاست که باز هم حس آن را انکار
مىکند. و تعدادى، دال بر وجود فرشتگان و دخل و تصرف آنها در این عالم هستند. و
تعدادى دلالت مىکنند بر این که روزى تمام مخلوقاتى که در این عالم است، از قبیل
جماد و نبات و حیوان از عالم ملکوت مىآید. و تمامى این روایات دال بر وجود چیزهاى
زیاد و عوالم بسیارى هستند که حس آن را انکار مىکند. بهر صورت این عالم سراى فریب
نامیده مىشود چون با شکلهایى که حقیقتى نداشته و با حقایقى که شکلى ندارد اهل خود
را فریب مىدهد. ذاتیات آن مانند اعراض و واقعیتهاى خارجى آن مانند سراب است.
چیزهایى که در آن ثابت دیده مىشوند در واقع غیر ثابت و چیزهایى که اهل دنیا
درباره حقیقتهاى آن مىگویند و اوصافى که براى آن ذکر مىکنند واقعیتى ندارند. و
هر چیزى که باقتضاى این عالم بوجود مىآید در غیر این عالم حکم به محال بودن
واقعیت آن مىنمایند. و هر چه در آن است فریب، توهم و خیال است. و مؤمنى که حجاب
ناسوت از دیدگانش برداشته شد، ماهیت اشیاء همانگونه که هست براى او جلوهگر خواهد
شد. و از بین رفتن حجاب«تجافى عن دار الغرور،آرام نگرفتن در سراى فریب» و آشکار
شدن حقایق«انابة الى دار الخلود،بازگشت به سراى جاوید» نامیده مىشود.
[ترجیح جانب امیدوارى بر ناامیدى در چنین اوقاتى]
در چنین اوقاتى که خداوند در آن بیش از سایر
اوقات درهاى رحمت خود را باز نموده، بندگان را تشویق به ذکر، عبادت و دعاى خود
نموده و الطاف خاص خود را براى آنان تضمین نموده است بنده مراقب باید جهت امیدوارى
را بیشتر در نظر گرفته و دستهاى آرزوى خود را به طرف کرم خداوند و بخششهاى فراوان
او دراز کند. ولى شیطان در این اوقات اصرار در ترجیح جهت ترس و ناامیدى دارد تا
بدین وسیله مانع عمل بندگان گردد.
[پایان دادن شب قدر]
آنگاه همانطور که بارها در مورد شبهاى شریف
گفتیم – این شبها را با توسل به حامیان معصوم علیهم السّلام، سپردن عمل به آنان،
عرضه آن به خداوند با دستهاى آنان، تضرع به درگاه آنان براى اصلاح عمل و براى این
که آنان به درگاه خداوند تضرع نموده تا او این عمل را قبول و آن را به عمل صالح
تبدیل نموده و آن را پرورش دهد، ختم کند – این شب را به پایان برساند.
[تلازم شرافت شب و روز]
در روایات آمده است که شرافت شب و روز ملازم
یکدیگر هستند، به این معنى که اگر روز شریف شد، شرافت آن به شبش نیز سرایت مىکند
و هنگامى که شب شریف شد، شرافتش به روز آن نیز سرایت مىنماید. بنابراین مراقبت از
روزهاى این شبها با اخلاص در عبادت لازم است، همانگونه که در شبها لازم مىباشد.
فصل یازدهم اعمال شب آخر ماه رمضان
اعمال مهمى در این شب براى اهل بیدارى وجود دارد
از قبیل:
[عملى براى قبول شدن اعمال ماه رمضان]
[1 -] براى قبول
شدن اعمال ماه رمضان این عمل وارد شده است: عمل شریفى که سید قدّس سرّه آن را در
«اقبال» از «جعفر بن محمد الدوریستى» از کتاب «حسنى» از پیامبر صلّى اللّه علیه و
آله و سلّم روایت کرده است که فرمودند: «کسى که در شب آخر ماه رمضان ده رکعت نماز
بجا آورد، در هر رکعت یک بار فاتحة الکتاب و ده بارقل هو اللّه احدبخواند و در
سجده و رکوع خود ده بار بگوید:سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلا اللّه و
اللّه أکبرو در هر دو رکعت یک بار تشهد خوانده و سپس سلام بدهد، و در پایان ده
رکعت نماز بعد از سلام دادن صد بار «استغفر اللّه» بگوید و هنگامى که از استغفار
فارغ شد سجده کند و در سجده بگوید:«یا حیّ یا قیّوم یا ذا الجلال و الإکرام یا
رحمن الدّنیا و الآخرة و رحیمهما، یا اله الأوّلین و الآخرین اغفر لنا ذنوبنا، و
تقبّل منّا صلواتنا، و صیامنا و قیامنا»
– قسم به کسى که
مرا بحق به پیامبرى برانگیخت، جبرئیل بنقل از اسرافیل و او از پروردگار متعال به
من خبر داد که: – او سرش را از سجده برنمىدارد مگر این که خداوند او را آمرزیده،
ماه رمضان را از او قبول نموده و از گناهانش مىگذرد، گرچه هفتاد گناه انجام داده
باشد که هر کدام از آنان بزرگتر از گناهان بندگان باشد، و از تمام اهالى منطقهاى
که در آن است قبول مىکند تا این که فرمود: این هدیه، مخصوص من و مردان و زنان
امتم مىباشد و خداوند متعال آن را به هیچکدام از پیامبران و مردم قبل از من نداده
است». مؤمنى که در پى اصلاح مردم بوده و بهرهاى از رحمت خداوندى دارد، باید این
نماز را بخاطر خیر زیادى که براى بندگان خدا دارد بخواند. عالمى که در طول ماه
براى هدایت مردم و اصلاح اعمال آنان در جایگاه وعظ نشسته بود چگونه مىتواند نسبت
به این عمل جزئى که حتى باندازه یک جلسه وعظ نیز زحمت ندارد بىتفاوت باشد در حالى
که بخوبى مىداند که موعظه هاى او براى تمامى کسانى که در مجلس وعظ او حضور پیدا
مىکنند سودمند نیست، چه رسد به اهل منطقهاش که ممکن است گاهى جمعیت آن به چند
میلیون نفر برسد. و نیز فایده وعظ براى آنان یک دهم فایده آمرزش و قبول تمامى
اعمال این ماه که در روایت آمده نیست. اگر کسى بگوید که روایت قطعى نیست. در جواب
او باید گفت: با تمسک به «روایات تسامح» این مشکل حل مىگردد. و اگر باز بگوید:
فرض کن «روایات تسامح» این روایات را مانند روایات قطعى گردانید، ولى از کجا یقین
کنیم که این عمل قبول مىگردد تا به فایده مذکور یقین پیدا کنیم؟ در جواب
مىگوییم: این اشکال در وعظ نیز موجود است، در حالى که این مشکل در این عمل کمتر
از وعظ مىباشد. زیرا اصلاح نیت در وعظ از چند جهت مشکلتر از اصلاح نیت در عبادات
است. که واضحترین آن همین است که وعظ مناسب با دوستى مقام است، همچنین وعظ فقط در
میان جمعیت کثیرى از مردم امکان پذیر است که موجب مشکل شدن اصلاح نیت مىگردد.
[عملى از امام زین العابدین علیه السّلام در این شب]
[2 -] از کارهاى
مهم مطالعه مطالب و کارهایى است که از امام زین العابدین علیه السّلام در این شب
نقل شده و اندیشیدن در مقام، عبادت، تلاش زیاد و عمل اوست. آنگاه ببیند که خود با
این بدحالى، مقام پست و کوتاهى در عبادت پروردگارش، چه باید بکند. سید ما قدّس
سرّه در کتاب اقبال از شیخ ابى محمد هارون بن موسى التلّعکبرىّ رحمه اللّه و او از
محمد بن عجلان نقل کرده است که گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که مىفرمود:
«هنگامى که ماه رمضان مىآمد على بن الحسین علیهما السّلام هیچ غلام و کنیزى را
نمىزند و اگر گناهى از آنان سر مىزد، آنان را مجازات نمىکرد و فقط پیش خود در
کاغذى مىنوشت فلان غلام یا فلان کنیز روزى چنین و چنان کرد و تأدیب آنان را تا
آخرین شب ماه رمضان به تأخیر مىانداخت و در این شب آنان را مىطلبید و گرد خود جمع
مىکرد. آنگاه نوشته خود را آشکار کرده و مىفرمود: فلانى چنین و چنان کردى و تو
را تأدیب نکردم آیا این مطلب را بخاطر دارى؟ مىگفت: بله، فرزند رسول خدا تا از
تمامى آنها اقرار مىگرفت. سپس در وسط آنان ایستاده و به آنان مىفرمود: با صداى
بلند بگویید: على بن الحسین پروردگارت تمام اعمال تو را ثبت نموده است، همانگونه
که تو تمام کارهاى ما را نوشتى. و او نوشتههایى دارد که حقیقتهایى را که بزیان تو
است، مىگوید و تمام گناهان کوچک و بزرگ تو را مىنویسد، همانگونه که تو
نوشتههایى دارى که حقیقتهایى را که بزیان ماست مىگوید و تمام کارهاى کوچک و بزرگ
ما را نوشته است. هر عملى را که انجام دادهاى در پیشگاه او حاضر مىیابى،
همانگونه که ما تمام کارهایمان را نزد تو حاضر یافتیم. پس عفو کن و نادیده بگیر،
همانطور که از سلطان مىخواهى تو را عفو کند. اگر از ما درگذرى، او را با گذشت، مهربان
و بخشنده خواهى یافت. و پروردگارت به هیچکس ظلم نمىکند. پس على بن الحسین مقام
پست خود را در پیشگاه پروردگار حکیم و عادلى که باندازه دانه خردلى ستم نمىکند در
نظر داشته باش. که اگر باندازه وزن ذره خردلى باشد خداوند آن را مىآورد و فقط
خداوند را شاهد و حسابرس بدان. گذشت کن و ندیده بگیر، تا پادشاه نیز از تو بگذرد و
ندیده بگیرد. خداوند مىفرماید: «باید گذشت کنند و ندیده بگیرند، آیا دوست ندارید
خداوند گناهان شما را ببخشد.»«» این کلمات را خطاب به خود مىگفت و به آنان یاد
مىداد و آنان با او مىگفتند. و در حالى که بین آنان ایستاده بود گریه مىکرد و
مىگفت: پروردگار ما ما را امر کردى که از کسى که به ما ستم روا داشته درگذریم. ما
به خود ظلم کردیم و همانگونه که فرمودى از کسانى که به ما ظلم کردند گذشتیم. پس ما
را عفو فرما. زیرا تو از ما و کسانى که آنان را به عفو امر فرمودى، به آن
سزاوارترى. و امر فرمودى گدا را از در خانههاى خود رد نکنیم و اکنون در حالى که
گدایان و فقیرانى هستیم به سوى تو آمده و در آستانه و درت اقامت گزیده و بخشش،
احسان و نیکى تو را خواهانیم. بدینوسیله بر ما منت گذار و ما را ناامید مگردان،
زیرا تو از ما و کسانى که به این کار امر شدهاند، به این مطلب شایستهترى. خداى
من اکرام نمودى. بنابراین مرا که از گدایان تو هستم اکرام کن. و با بخشش، نیکى
نمودى پس مرا از عطایاى خود بهرهمند ساز. آنگاه به آنان رو کرده و مىگفت: و شما
را عفو کردم آیا شما نیز از من و بدرفتاریم مىگذرید؟ من پادشاه بد، پست ستمکار، و
مملوک پادشاهى کریم، با سخاوت، عادل، نیکى کننده و بخشندهام. آنگاه آنان
مىگفتند: آقاى ما تو و بدیهایت را عفو کردیم. سپس به آنها مىفرمود: بگویید:
خداوندا از على بن الحسین درگذر همانگونه که ما را عفو کرد. و او را از آتش رها کن
همانگونه که ما را از بردگى خارج کرد، آنان نیز همین را مىگفتند. آنگاه مىگفت:
خداوندا آمین، پروردگار جهانیان بروید من شما را عفو و شما را آزاد کردم به امید
گذشت از خود و رهایى خودم. و آنان را آزاد مىکرد. هنگامى که روز فطر فرا رسید عطایایى
به آنان عنایت نموده تا محفوظ مانده و از مردم بىنیاز شوند. و سالى نبود که در شب
آخر ماه رمضان حدود بیست نفر را آزاد نکند. و مىفرمود: خداوند متعال در هر شب ماه
رمضان هفتاد میلیون نفر را از آتش رها مىکند که همگى سزاوار آتش هستند. و هنگامى
که شب آخر ماه رمضان فرا رسد بتعداد همه کسانى که در این ماه رها نموده است نجات
مىدهد. و من دوست دارم خداوند مرا ببیند که بامید نجات خودم از آتش، عدهاى از
کسانى را که مالک هستم در سراى دنیا در راه خدا آزاد مىنمایم. هیچگاه خادمى را
بیش از یک سال کامل به خدمت نگرفت. زیرا اگر بردهاى را در اول یا وسط سال مىخرید
در شب فطر آزاد مىکرد و عده دیگرى را در سال بعد مىخرید و سپس آزاد مىنمود. و
تا زمانى که به خداوند ملحق شد همینگونه بود. و نیز در حالى که هیچ نیازى به سیاه
پوستان نداشت تا با خریدن آنان نیازش را برآورده سازد، آنان را مىخرید و هنگام
بازگشت از عرفات دستور مىداد آنان را از بردگى آزاد نموده و اموالى به آنان
ببخشند». اگر بتواند، باید خود را شبیه به امامش گردانیده و در شکل این عمل بزرگ
به او اقتدا نماید که این کار گواراى او باد. و اگر نمىتواند حتما باندازهاى که
مىتواند آن را انجام بدهد. و کمترین کارى که در این جهت مىتواند انجام بدهد این
است که ستمهایى که زن، فرزند، خدمتکار و اجیرش نسبت به او روا مىدارند را ثبت
کرده و در شب آخر ماه رمضان از آنان گذشت نماید. و بهتر است آنچه را که ثبت کرده
است یک یک گفته و با پروردگار خود مناجات نماید و بگوید: خداوندا فلان بندهات در
فلان مورد به من ظلم کرد و من صبر کردم و… آنگاه بگوید: خدایا مىدانى به من ظلم
کردند و فقط بخاطر ترس از تو از آنان انتقام نگرفتم. باین امید که تو نیز عذاب خود
را از من بازدارى. بندگانت را امر به عفو نمودى. پس آنان را از عفو خود محروم
مفرما که شما به عفو شایستهتر از کسانى هستى که آنان را به عفو دستور دادى.
خدایا به من توفیق دادى که کسانى را که به من
ستم کردند ببخشم و بدین وسیله بر من منت گذاشتى. پس مرا از عفوت محروم مفرما. زیرا
منت تو بجهت گذشت من از دیگران، بزرگتر از منت گذشت تو از من مىباشد. و بخاطر این
منت بزرگ آن منت کوچک را هم نصیبم بفرما. خداوندا بنده، مالک حقیقى نیست و حق مال
مالک اوست. پس کسى که به من ستم کند حق تو را از بین برده و هنگامى که امر فرمودى
که او را عفو نمایم در حقیقت تو او را عفو نمودى. پس آنگاه که او را عفو مىنمایى
از من نیز درگذر. خداوندا دستور دادى کسى را که به ما تحیت و درود مىفرستد بهتر
از او جواب گوییم و اکنون پاسخ بهتر این است که در مقابل این عمل من که بخاطر رضاى
تو از کسانى که به من ظلم نمودند گذشتم مرا با آتش نسوزانى و در مقابل امید من به
عفو فراوان و فضلت بعد از عفو، گناهانم را به چند برابر نیکى تبدیل نموده و بدین
وسیله من را به درجات بلندى رسانیده و امیدم را ناامید نگردانى.
[آثار این عمل]
گرچه صرف قصد این مطالب در دل مؤثر است ولى گفتن
تمامى آن و انجام آن با اعضاى بدن اثرات مخصوصى دارد از قبیل:
[الف -]
همانگونه که عمل قلبى عبادتى قلبى محسوب مىشود، همانطور نیز انجام آن با اعضاى
بدن عبادتى بدنى محسوب مىگردد.
[ب -] این عمل
باعث تأثیر خاص و رقتى در قلب مىشود که عمل قلبى بتنهایى این اثر را ندارد. و نیز
باعث انجام عملى دیگر مىگردد که او نیز مؤثر بوده و بدین ترتیب فیض ادامه پیدا
مىکند. [ج -] اکتفا نکردن به گفتار، بلکه انجام آن با اعضاى بدن، باعث تأثیر
گذاشتن بر دیگران و الگو گرفتن آنان و رواج این سنت نیکو در میان جامعه مىشود.
بهمین جهت اگر امام علیه السّلام فقط به عبادت قلبى اکتفا مىفرمودند این مطلب به
ما نمىرسید و نمىتوانستیم به آن عمل کنیم. و بطور کلى اعضاى بدن نیز بهرهاى از
نور عمل داشته و انجام عمل با اعضاى بدن باعث ایجاد نور دیگرى در قلب علاوه بر نور
عمل قلبى آن مىگردد.
[محاسبه نفس]
[3 -] از کارهاى
مهم این است که مانند شریکى که در پایان کار با شریک خود تسویه حساب مىکند، از
نفس خود حساب کشیده، و سرمایه خود را که همان عمر، ایمان و برکات ماه رمضان و
نورهاى آن مىباشد را در نظر آورد، و ببیند آیا ایمان او به خدا، رسول، کتاب و
حجتهاى او و روز قیامت بیشتر شده است یا نه؟ اخلاق او که از این معارف سرچشمه
گرفته، چگونه است؟ خوف و رجا، صبر، زهد، خلوت نمودن براى ذکر خدا و تفکرى که باعث
انس است، شناختى که محبت را بدنبال داشته و محبتى که به رضایت، تسلیم و توحید منجر
شود، شرح صدر ناشى از نور شناخت در دیدن غیب و گشادگى قلب او در تحمّل بلاها و حفظ
اسرار، تا چه اندازهاى است؟ چگونه در «سراى فریب» آرام نگرفته و به «سراى جاوید»
بازگشت کرده است؟ آیا ماه رمضان و اعمال این ماه تأثیرى در این امور داشته است یا
نه؟ در مورد افعال و حرکتهاى اعضاى بدنش بیندیشد. آیا همانگونه باقى مانده یا در
این مورد بیشتر به احکام الهى توجه نموده است؟ بخصوص نسبت به حرکتهاى زبانش هنگام
سخن گفتن در مورد آنچه به او مربوط نبوده، سخنان باطل، دروغ، غیبت، تهمت، تعرض به
آبروى مؤمنین، فحش، اذیت و غیره. اگر ببیند که تمام این موارد همانطور که بوده
باقى مانده، باید بداند که این مطلب ناشى از کارهاى بد او در این ماه پر برکت بوده
و تاریکى گناهانش بر نورهاى این شهر درخشان و روشنى بخش فائق آمده است. زیرا ممکن
نیست که نورهاى ماه رمضان، شبهاى قدر و این دعاهاى گرانقدر قلب او را روشن کند ولى
باز هم به گناهان سابق خود ادامه دهد. کسى که چنین ضررى کرده است، باید از خطر
دعاى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بترسد، آنجا که مىفرمایند: «خداوند
کسى را که از ماه رمضان خارج شود و آمرزیده نشود نیامرزد.» زیرا یکى از سختترین
مصیبتها و بزرگترین بلاها همین است. باید با یارى خدا، پناه آوردن به رحمت و رفتن
به درگاه او – و در حالى که با زبان حال مىگوید: «اى کسى که به داد بیچاره مىرسى
هنگامى که تو را بخواند و گرفتارى او را برطرف مىنمایى» – خود را اصلاح نموده، بر
گناهان خود گریسته و آثار این اعتراف صادقانه را در خود هویدا سازد و با زبان حال
بگوید: «هیچ خدایى بجز تو نیست تنزیه مىکنم تو را و منم که ستمکارم». یکى از
نشانههاى اصلاح حال داشتن علامت گناهکاران و ترس آنان و آمرزش خواستن از خداى
متعال باندازه گناهان مىباشد. و اگر نفس او که عادت به تنبلى نموده است، نتواند
او را براى بجا آوردن حق استغفار یارى کند، باید از درى که شیطان از آن در وارد شد
و به مراد خود رسید که همان در ناامید نشدن است بر خداوند وارد شود. و بالاخره
باید در آخر ماه تمام چیزهایى را که از دین خود ضایع کرده جبران نماید، تا براى
روز عید و دیدار با خداوند در این روز آماده شده و از فواید آن محروم نشود. و بدین
ترتیب به زیانى جبران ناپذیر گرفتار نگردد.
[وداع با ماه رمضان]
[4 -] کار مهم
دیگر وداع ماه رمضان و متأثر شدن بخاطر جدایى از آن است. در این رابطه دعاها و
مناجاتهایى پرارزش با ماه بزرگ خدا رسیده است.
[توضیح وداع با ماه رمضان]
اگر خدا حافظى با «زمان» – که فاقد درک سخن ما و
خدا حافظى است – برایت مشکل است به جواب سید – قدّس اللّه سره – در اقبال مراجعه
کن. و اگر به آن قانع نشدى این مطالب را بخوان: زمان و مکان و سایر چیزهایى که از
قبیل حیوانات نیستند، گرچه در این عالم و به این شکل درک و شعورى ندارند ولى تمام
آنها در بعضى از عالمهاى بالاتر داراى زندگى، درک، توانایى سخن گفتن و بیان نمودن
و دوستى و دشمنى مىباشند. و روایات بسیارى که درباره احوال عالم برزخ و قیامت
رسیده و نیز مکاشفات اهل مکاشفه این مطلب را ثابت مىکند. تمام موجودات این عالم،
قبل از بوجود آمدن، در عالمهاى دیگرى بوجود آمدهاند و موجودات در هر عالمى شکل و
خصوصیاتى مخصوص به آن دارند که با شکل و خصوصیات این عالم فرق مىکند. یکى از
خصوصیاتى که بعضى از عالمهاى برتر دارند این است که تمام موجودات آن زنده بوده و
داراى شعور مىباشند و شاید این آیه هم اشاره به همین مطلب داشته باشد: «و همانا
سراى آخرت بهترین زندگى است.»«» زیرا فقط سراى آخرت را زندگى نامیده است. روایاتى
که درباره سخن گفتن میوهها در بهشت و خوشحال شدن تخت و سرور او بخاطر تکیه زدن
مؤمن بر آن وارد شده است نیز دلالت بر حیات موجودات در عالم آخرت دارد و حتى بعضى
از روایات دلالت بر سخن گفتن زمین با مؤمن و کافر دارد. سخن گفتن سنگریزه در دست
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که از معجزات آن بزرگوار است نیز از همین
قبیل است، زیرا سخن گفتن آن در ملکوتش مىباشد. و اعجاز رسول خدا صلّى اللّه علیه
و آله و سلّم فقط در رسانیدن سخن گفتن (با زبان ملکوتى) او به گوش مردم این جهان
است. حتى تمام معجزاتى که پیامبران و اولیاء از خود بروز دادهاند، از قبیل به سخن
واداشتن جمادات و زنده کردن آنها، از همین قبیل است. زندگى عصاى موسى و پرنده عیسى
یک زندگى ملکوتى و بر اهل این عالم پوشیده بود و زمانى که خداوند لازم دید این
زندگى را براى مردم آشکار نمود. زمان نیز در بعضى از عوالم خود زنده و داراى شعور
است. پس وداع با او و مخاطب ساختن او در عالم خودش چه اشکالى دارد مهم این است که
وداع کننده باید در اظهار غم و اندوه هنگام وداع راستگو باشد، تا مبادا با دروغ و
نفاق – در چنین زمان گرانقدرى – این ماه را به پایان برساند، گرچه چنین صداقتى فقط
براى کسانى تحقق پیدا مىکند که با اشتیاق و علاقه نه با نارضایتى و زحمت این ماه
را بسر برده باشند. بطور کلى غم در ماهیت وداع وجود دارد، و فقط کسى غمگین مىشود
که به همراه وداع کننده خود علاقمند باشد و چنین کسى نه تنها با او مخالفت
نمىکند، بلکه آنچه را که مورد علاقه اوست بجا مىآورد. بنابراین اگر از آمدن ماه
رمضان و روزه و عبادتهاى آن خوشحال باشى و به آن علاقمند بوده و نسبت به انجام
اعمالى که در این ماه وارد شده، با توجه و در این جهت جدى و به کرامت، فضل و فایده
آن – آنگونه که باید – معتقد باشى، طبیعى است که از جدایى آن غمگین شده و بسر آمدن
آن براى تو سخت است. و در چنین صورتى اگر بگویى: «السلام علیک من قرین جلّ قدره
موجودا و افجع فراقه مفقودا،سلام بر تو که همراهى و وجودت گرانقدر و نبودن و
جداییت فاجعه است». راستگو خواهى بود. و نیز اگر در مناجات با پروردگار خود بگویى:
«نحن مودعوه وداع من عز فراقه فغمنا، و اوحش انصرافه عنا فهمنا،ما با او مانند کسى
که جدایى از او سخت و رفتن او موجب وحشت است، وداع کرده و غمگین شدیم.» گفتار تو
صادقانه خواهد بود. ولى اگر – پناه بر خدا – این ماه براى تو سخت بوده و با سختى
روزه و عبادتهاى آن را انجام داده باشى از باقى ماندن آن ناراحت باشى و در پایان
ماه با چنین سخنانى با این ماه وداع کنى، ماه رمضان تو را دروغگو خواهد دانست و در
جواب تو مىگوید: «از سخنانت خجالت نمىکشى، به همراهى من راضى نبودى و من براى تو
سخت بودم، به خیرات و هدایا و تحفههایى که براى تو بود بىاعتنایى مىکردى و با
اشتیاق و رغبت به استقبال من نیامدى، با انس و علاقه مرا همراهى نکرده و مشتاق تمام
شدن و جداییم بودى و اکنون در قلبت از جدایى من خوشحال ولى با زبانت اظهار غم و
اندوه مىنمایى» در این صورت اگر خداوند در جواب مناجات از تو روى گردانده یا
بخاطر دروغ گفتن و کوچک دانستن جناب قدسش تو را مجازات نماید، چه حالى خواهى داشت
اگر از مقام ماه رمضان نزد خدا و باندازه فضل و نعمتى که براى تو داشته است آگاهى
داشته باشى متناسب با نیکیهایى که نسبت به تو انجام داده و رفتار کریمانهاى که با
تو داشته با آن برخورد خواهى کرد. و براى این که مقام این ماه براى تو روشن شود،
مىتوانى آن را مانند میهمان بزرگوارى که بر تو وارد شده بدانى که با آمدن او سود
تو بیشتر شده و مقامت بالاتر رفته است، همانگونه که در روایات آمده است. اگر بدانى
که این میهمان باعث نجات تو از جهنم و رسانیدن تو به بالاترین درجات نزدیکى در
بهترین مکانهاى صدرنشین بهشت همراه با پیامبران و صدیقین شده، و تو را در مکان صدق
همراه پیامبران و رسولان و فرشتگان مقرب خواهد نشاند، چگونه با این میهمان برخورد
مىکنى و از همراهى آن لذت مىبرى و چگونه از او مراقبت کرده و خود، خانواده و
تمام چیزهایى را که براى تو عزیز است فداى آن مىکنى و چگونه از جدایى آن به وحشت مىافتى
در این هنگام با حالتى با آن وداع مىکنى که سرور سجده کنندگان علیه السّلام با آن
وداع نمود، و ماه رمضان نیز آنگونه که با او وداع نمود با تو وداع خواهد کرد. و
حتى بهتر از وداع تو با تو وداع مىکند و هنگام وداع با تو بالاتر از آنچه که تو
اظهار کردى، اظهار مىکند. زیرا همیشه عنایت مقام بالا بهتر و کاملتر از مقام
پایین است. و اگر حال تو در تمام ماه یکسان نبود، یعنى گاهى از وجود ماه رمضان
راضى، از همراهى آن خوشحال، با نورهاى آن نورانى، از فیوضات پاک و برکات آن با
بهره، آگاه به فواید آن، شکرگزار نعمتهاى آن، بیاد دارنده منتهاى آن، جدّى در
مراقبت آن، از توشههاى آن با بهره و با اثرهاى بزرگ آن سعادتمند بوده، و گاهى از
این امور غافل یا مخالف با مقتضاى آن باشد، باید در آخرین شب با معذرت خواهى
صادقانه و اظهار توبه و پشیمانى برخاسته از دل، نه زبان، او را راضى کنى. زیرا او
مهمان بزرگوارى است که کریمترین کریمان او را فرستاده تا خیر او به تو برسد و با
کمى سخنان لطیف در هنگام معذرت خواهى، از تو راضى خواهد شد. مصیبتى را که در طول
این ماه بر خود وارد کردهاى مىتوانى با پشیمانى صادقانه و آمادگى کامل جبران کنى
و با این عبارت لطیف بگویى: «خدایا با این ماه و کرامت بزرگ که کسى از مقدار آن
آگاه نیست ما را بزرگ داشتى ولى ما آن را تباه کردیم. و همانطور که بهتر از همه
مىدانى بر خود ستم کردیم. شبها و روزهاى این ماه گذشت. اکنون عنایتى از عنایات تو
نصیبم گشته، از خواب غفلت بیدار شده و مصیبت و جنایت بزرگ خود را فهمیدم. در حالى
که اکنون به هلاکت نزدیک شدهام، در پیشگاه تو به بدکارى و تباه کردن این کرامت
بزرگ و قرار دادن خود در هلاکت جاوید و افسوس بزرگ، معترف هستم. اکنون چه کسى مرا
از عذابت نجات مىدهد و چه کسى مرا از آثار اعمال بدم که در دل قرار دارد رها
خواهد نمود با این بدحالى و در میان هلاکت خود با یادآورى تو فهمیدم که مرا به حال
خود و غفلتم رها نکرده و در «توبه» را بر من نبستهاى. بنابراین از رحمتت نومید
نمىگردم. زیرا غیر از کافران کسى از بخشش تو نومید نمىگردد. و از رحمتت مأیوس نمىگردم
زیرا بجز زیانکاران کسى از رحمت تو مأیوس نمىشود. پس با رحمتى که بندگان هلاک
شدهات را با آن نجات داده، با قبولى که با آن ساحران فرعون را پذیرفته و با
اجابتى که فرعون و بدترین دشمنانت، شیطان – که مهلت خواست و به او دادى – را اجابت
کردى مرا نیز نجات ده، با قبول خود مرا بپذیر و دعایم را در این شب اجابت کن و
آنگاه گناهانم را به چند برابر اعمال خیر مبدّل گردان، نامم را در این ماه مبارک
از دفتر سیه روزان جهنم پاک، و در دفتر رستگاران در بهترین جاى بهشت ثبت بفرما، و
مرا به دوستان قدیمى و برگزیدگان نزدیک خود ملحق فرما، بحق محمد و آل پاک او –
درود تو بر تمامى آنان باد. خدایا گناهان و کمى حیایم رویم را نزد تو سیاه کرده
است. پس با روى نورانى آل محمد – درود تو بر آنان باد – به سویت روى آوردم تا مرا
قبول نمایى و پناهم دهى. خدایا این ماه سراى میهمانى تو است و دوست ندارى که
میهماندار از میهمان خود پذیرایى نکند، گرچه میهمان از کسانى باشد که پذیرایى
نکردن از او، او را نابود نکرده و میهماندار از کسانى باشد که احسان، دارایى او را
کم مىکند. و اگر تو مرا از پذیرایى خود محروم نمایى در پناه تو گرسنه مانده و به
هلاکت مىرسم، اى کسى که احسانش دارایى او را افزایش مىدهد»
[توبه]
[5 -] آنگاه
توجه داشته باش که با بازگشتى صادقانه ماه را به پایان رسانده و از این پس با
اهداف پروردگار و مولایت مخالفت نکنى.
[مناجات با نگهبان روز]
[6 -] سپس در
ساعات پایانى روز آخر، که روز عرضه اعمال ماه است، با نگهبان روزت که از معصومین
علیهم السّلام مىباشد با رعایت آداب تواضع و توسل، مناجات نما. و آنگونه بگو که
محبت آنان را برانگیخته و باران رحمت و کرامت آنان بر تو ببارد. و با معذرت خواهى
اعمالى را که در این ماه انجام دادهاى را به آنان واگذار نما و با درخواستى
تضرعآمیز بخواه که با شفاعت و دعایشان اعمالت را اصلاح نموده و با تضرع از خدا
بخواهند که با عفو فراوان خود آن را پذیرفته و به چندین برابر، اعمال خیر تبدیل
نماید. و اگر امور مذکور را در آخر روز در سجده انجام دهى و این ماه را با حال
سجده و گرسنگى به پایان برسانى و با این حال وارد شب عید شوى، امید است به کرامتى
از جانب خداوند متعال برسى که بالاتر از آرزویت باشد.
فصل دوازدهم مراقبت شب عید فطر
[حقیقت عید]
عید زمانى است که خداوند متعال براى جایزه دادن
و بهرهمند کردن بندگان از نعمتها، آن را در میان روزها انتخاب مىکند، تا براى
گرفتن خلعتها و عطایا جمع شوند و به همگان اعلام کرده است که به درگاه او روى
آورده و با اعتراف به بندگى و آمرزش خواستن از گناهان و عرضه نیازها و آرزوهایشان
براى او تواضع نمایند. خداوند نیز در تمام این موارد به آنان وعده اجابت و اعطایى
بالاتر از آرزوهایشان بلکه بالاتر از آنچه در دل بشرى خطور کرده، داده است. دوست
دارد در چنین روزى به او خوش گمان بوده و جانب امیدوارى به قبول خداوند و آمرزش و
عطاى او را بر جانب ترس از رد و عذابش ترجیح بدهند. و ناامید ورشکسته در این روز
از معنى عید غافل و سرگرم آرایش خود براى مردم و کف زدن و شانه کردن مو بوده و از
امر مهم درخواست عطوفت و رحمت پروردگار غافل است. و بجاى انس در مجالس پاکان و
خواص پروردگار جهانیان، پیامبران و رسولان و شهدا و صدیقین، با چهارپایانى مانند
خود خو گرفته و درجات بهترین جاهاى بهشت را رها و به طبقات جهنم چسبیده است. و
بالاتر، پناه خداى متعال و جبّار آسمانها و زمین را به چسبیدن به زمین و عالم
طبیعت فروخته است. چه ورشکستگى آشکار و بزرگى.
خلاصه خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه عبادت
خود قرار داده و بندگانش را در روز عید فرا خوانده تا براى گرفتن جوایز و هدایا
جمع شوند.
[گروههاى مختلف در برابر عید]
مردم در رابطه با عید به چند دسته تقسیم
مىشوند: [1 -] عدهاى روزه را تکلیفى بیش ندانسته و فقط با خوددارى از خوردن و
نوشیدن و زنان، خود را به ناراحتى مىاندازند. امّا اعضاى بدن خود را از گناهان
حفظ نکرده و با دروغ و غیبت روزه خود را نقض کرده و با تهمت، افترا، فحاشى به
خدمتکار و آزار او روزه خود را از بین مىبرند. و در عین حال با کمال اطمینان خود
را از فرمانبرداران مىپندارند. و گمان مىکنند که بر پروردگار جهانیان منتى
دارند. ولى نمىدانند که با گناهان و نادانیشان نزد عاقلان رسوا شده و روزه آنان
مورد قبول خداى خدایان قرار نمىگیرد. چنین کسانى اگر در عید به عنایت خداى متعال
خوش گمان بوده و در مکان نماز گزاردن خود از پروردگارشان آمرزش بخواهند، شاید
خداوند متعال هنگام اعطاى جوایز آنان را نیز مورد آمرزش خود قرار داده و با فضل
خود بعضى از پاداشهاى خود را نصیب آنان نماید. [2 -] دستهاى نیز مىدانند که این
خداست که در تکالیف بر آنان منت داشته، و روزهاى کامل است که همراه با بازداشتن
اعضاى بدن باشد. از این رو مواظب اعضاى بدن خود نیز هستند، اما گاهى خلافى از آنان
سر زده و با بیم و امید مرتکب گناهى مىگردند. با ناراحتى روزه گرفته و باندازهاى
که حال دارند مستحبات را بجا مىآورند. کارهاى خوب و بد را با هم مخلوط نموده و با
ترس و خجالت، حیا و امیدوارى وارد عید مىشوند. خداوند آمرزش، پاداش و تبدیل
گناهان به کارهاى نیک را به آنان وعده داده و با عطایاى خود پاداش عبادتهاى آنان
را بطور کامل و بگونهاى که بالاتر از آرزویشان باشد، به آنان عنایت مىکند. [3 -]
گروهى از روى عادت و با غفلت روزه گرفته و در ماه رمضان نیز مانند سایر ماهها در
غفلت بسر برده، مرتکب گناهان شده و از روى عادت نیز وارد عید مىشوند. سرنوشت این
گروه، به خواست خداوند بستگى دارد. ممکن است عنایت خدا شامل حال آنان شده و فقط
بخاطر فرا رسیدن عید یا بجهت کرامت بعضى از اعمال نیکوکاران آنان را مورد آمرزش
خود قرار دهد، یا بدى کردارشان آنان را از رحمت خداوند خارج نموده و به ورشکستگان
ملحق شوند. [4 -] دستهاى نداى خداوند را در این ماه لبیک گفته و با تمام توان در
مراقبت دستورات الهى تلاش کرده و براى بدست آوردن رضاى خداى متعال در پى بدست
آوردن تمامى خیرات هستند و عبادات زیادى بجا مىآورند در حالى که دلهاى آنان به
سبب آگاهى خود به کوتاهى در شکرگزارى نعمت تشریف با این ندا ترسان بوده، و قدر منت
خداوند متعال بر آنان، بخاطر اجازه به نزدیکى به او و خدمت و عبادت او را
مىدانند. خداوند متعال هم خدمت آنان را قبول، از سعى آنان تشکر مىکند و با
کرامتها و انواع عنایات خود آنان را پاداش مىدهد، با هدایتهاى بیشتر آنان را بزرگ
داشته، با نور قرب خود آنان را مىپوشاند و آنان را به دوستان برگزیدهاش ملحق
مىنماید. [5 -] گروهى نیز نداى خداوند متعال، سختى گرسنگى و شب زندهدارى را براى
آنان از بین برده، با اشتیاق و شکرگزارى، حتى با شادمانى و مستى با آن روبرو شده،
براى رفتن و مسابقه جدیت بخرج داده، با روح و عقل خود بخوبى خطاب خداى خدایان را
اجابت مىکنند، براى از بین بردن حجاب با بذل جان همت کرده و با قرب به او به مراد
رسیده و به پروردگار بندگان متصل شدهاند. پروردگارشان آنان را بخوبى پذیرفته،
نزدیک کرده و در پناه خود، در جایگاه صدق بهمراه دوستان و برگزیدگانش مىنشاند با
جام لبریز خود آنان را سیراب کرده و به زیبایى، نور، شادمانى و سرورى مىرسند که کسى
توان تصور آن را نداشته، چشمى آن را ندیده و کسى از آن چیزى نگفته است.
روز عید زمان آشکار شدن آثار اعمال ماه رمضان و
اعطاى پاداش عبادتهاى آن مىباشد. بنابراین کسى که بخوبى از خداوند متعال در شب
عید مراقبت نموده، کوتاهىهاى خود را در ماه رمضان، در شب فطر جبران نماید و خود
را براى عید آماده کند و از بندگان صالح خدا شود، امید است همانگونه که خداى متعال
آنان را در روز عید قبول مىکند، او را نیز پذیرفته، و او را از الطاف خاص خودم
محروم ننماید، و بعد از اعتراف به کوتاهى در عبادت و جبران آن، خداوند او را مورد
محاسبه دقیق قرار نداده و با او نیز مانند بندگان گرامیش و شهدا و صدیقین که
شایسته بخشش او هستند رفتار کند.
[اهمیت عبادت در این شب]
عبادت در این شب بسیار مهم است. از امام سجاد
علیه السّلام روایت شده است که به فرزندانش در مورد این شب سفارش کرده و مىفرمود:
«این شب کمتر از آن شب نیست.» و منظور حضرت علیه السّلام شب قدر بود. با این کلام
تصریح مىکند که شب فطر کمتر از شب قدر نیست.
بنابراین لازم است عمل کننده در این شب بیش از
شب قدر جدیت نماید. زیرا این شب علاوه بر این که باین جهت شرافت دارد وقت پاداش و
آخر کار نیز بوده و بهمین جهت احتیاج به جدیت زیاد دارد.
[اعمال شب عید]
[1 -] مهمترین
کارها در این شب بعد از جستجوى ماه و دیدن آن، خواندن دعایى است که هنگام دیدن ماه
خوانده مىشود و در صحیفه سجادیه آمده است و نیز سلام و تضرع کامل به نگهبان شبش
که از معصومین علیهم السّلام است و توسل به آنان جهت جدیت ایشان در اصلاح اعمال
این ماه او. همچنین باید اعمال ماه رمضان و خود، دل، روح، ضمیر، ظاهر، باطن، تمامى
وجود و جزء جزء وجود خود را تسلیم آنان نموده و از آنان بخواهد که واسطه شده و از
خدا بخواهند او را تا رمضان آینده و تمامى عمر موفق بدارد. بطور کلى باید قصد او
در این توسل اصلاح تمام مفاسد ماه، سال و عمرش بوده و تمام نواقصش را کامل نماید.
باید در تملق گفتن و لطیف نمودن معانى تضرع، توسل و تسلیم خیلى جدیت کرده و
امیدوارى کامل خود را به پذیرش آنان آشکار نماید، و بخاطر آنان به درگاه خداوند
شکرگزارى نماید. آنگاه این شب را با همان اعمال قلبى و بدنى که در شبهاى قدر
گفتیم، مگر اعمال مخصوص به هر کدام از آن شبها زنده بدارد. [2 -] غسل به هنگام
غروب. [3 -] بعد از نوافل مغرب در حالى که دستهاى خود را بلند کرده است بگوید:«یا
ذا المنّ و الطّول، یا مصطفی محمّد و ناصره، صلّ علىمحمّد و آل محمّد، و اغفر لی
کلّ ذنب احصیته، و هو عندک فی کتاب مبین»آنگاه سجده کرده و صد بار در سجده
بگوید:«اتوب إلى اللّه»سپس حاجت خود را بخواهد که اگر خدا بخواهد برآورده مىگردد.
[4 -] بعد از نماز مغرب، عشا، صبح و عید این تکبیر را بگوید:«اللّه اکبر لا اله
الا اللّه و اللّه اکبر و للّه الحمد اللّه اکبر و الحمد للّه على ما هدانا».بهتر
است این تکبیر را در پى این نمازها ترک نکند. [5 -] مستحب است بعد از نماز مغرب و
عشا دو رکعت بجا آورده در رکعت اول بعد از سوره فاتحه صد بار سوره اخلاص و در رکعت
دوم بعد از سوره فاتحه یک بار سوره اخلاص بخواند. آنگاه قنوت خوانده، به رکوع رود،
سجده کند و سلام بدهد. آنگاه سجده کرده و در سجده صد بار بگوید:«أتوب إلى اللّه»از
امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده است که فرمودند: «قسم به کسى که جانم بدست اوست
کسى این عمل را انجام نمىدهد و چیزى از خدا نمىخواهد مگر این که خداوند به او
اعطا مىکند گرچه گناهان او بعدد شنهاى «عالج» باشد. و اگر حال عبادت دارد عمل بعد
را نیز انجام بدهد. [6 -] دو رکعت نماز که در رکعت اول هزار بار و در رکعت دوم یک
بار«قل هو اللّه احد»خوانده و بعد از سلام دادن سجده کرده و در سجدهاش صد بار
بگوید:«أتوب إلى اللّه»سپس بگوید:«یا ذا المنّ و الجود یا ذا المنّ و الطّول یا
مصطفی محمّد صلّ على محمّد و آل محمّد.و حاجات خود را بگوید» و بعد دعایى را که در
اقبال روایت شده است بخواند. کسى که چنین کند، حاجت او برآورده مىگردد. و اگر
براى این عمل نشاط ندارد عمل بعد را انجام دهد. [7 -] ده رکعت نماز بجا آورده، و
در هر رکعت یک بار حمد و ده بار سوره اخلاص خوانده و بجاى ذکر رکوع و سجود ده بار
بگوید: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر و بعد از پایان
آن هزار بار استغفار نموده و در سجده شکر بگوید:یا حىّ یا قیّوم یا ذا الجلال و
الاکرام یا رحمن الدنیا و الآخرة و رحیمهما یا ارحم الرحمین یا اله الاوّلین و
الآخرین، اغفر لی ذنوبى و تقبّل صومى و صلاتى.روایت شده است: «کسى که این عمل را
انجام بدهد قبل از این که سرش را از سجده بردارد، آمرزیده شده، روزه او قبول و
گناهان او بخشیده مىشود». اگر این هم براى او سخت است عمل بعد از انجام بدهد.
[8 -] چهارده
رکعت نماز، که در هر رکعت یک بار «فاتحة الکتاب» و «آیة الکرسى» و سه بار«قل هو
اللّه احد»مىخواند. روایت شده: «کسى که این عمل را انجام دهد، خداوند در مقابل هر
رکعت، عبادت چهل سال و عبادت تمام کسانى را که در این ماه نماز خوانده و روزه
گرفتهاند، به او عطا مىفرماید». و اگر براى این هم، حال ندارد، عمل بعد را انجام
دهد. [9 -] شش رکعت نماز، که در هر رکعت پنج بار«قل هو اللّه احد»مىخواند. روایت
شده: «کسى که این نماز را بجا آورد، شفاعت او در مورد خانوادهاش قبول مىگردد،
گرچه سزاوار آتش باشند». [10 -] خارج نمودن فطریه. در روایت آمده است: «اگر فطریه
خارج نشود، روزه رد خواهد شد.» و «فطریه نقص زکات مال را از بین مىبرد. روزه با
آن کامل شده و مانند صلوات فرستادن بر پیامبر در نماز است. و همانگونه که کسى در
نمازش بر پیامبر صلوات نفرستد، نماز ندارد، همانگونه هم کسى که عمدا آن را ترک کند
روزه ندارد.»«»
[زکات فطره]
هدف مهم ما در این مختصر این است که انسان عاقل
را توجه بدهیم که باید درباره قرار دادن این حکم اندیشه نموده که در مقابل این
بخشش کم چه فواید بزرگى قرار داده شده است و سپس خدا را شکر کند. و ببیند که آیا
ندادن این مال اندک (حدود سه کیلو گندم یا جو…) با تصدیق دین، فرمایشات سید
رسولان صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و سلامت عقل سازگارى دارد یا نه؟ چگونه ایمان
با ندادن یک صاع جو که دادن آن باعث رستگارى دهنده آن، ایمنى از خطر مرگ و کامل
شدن روزه و زکات است، و ندادن آن در بردارنده خطر مرگ و رد شدن روزه است، سازگارى
دارد؟ چگونه ممکن است صاحب عقل سلیم از دادن این مال خوددارى کند حتى ممکن نیست
هیچ عاقلى احتیاط را در این مورد از دست بدهد. و اگر این دفع ضرر و این استفاده هم
نبود، عاقل باید از مالک دین و دنیایش درباره ندادن این مال اندک خجالت مىکشید،
بعد از این که در قرآن روى آن تأکید شده و وعده رستگارى به دهنده آن داده شده و بر
نماز مقدم شده است، آنجا که مىفرماید: «حتما رستگار شد کسى که زکات داد و با ذکر
نام خدا نماز خواند.»«» چرا با دستورات کسى که تو را مکلف به دادن ذرهاى از
عطایاى بزرگ و فراوان خود که نزد تو است نموده است، مخالفت مىکنى، در حالى که او
ضامن رزق تو و زن و فرزندت مىباشد و مىتواند در صورت مخالفت، تو را از عطایاى
خود محروم نماید. و علاوه بر عطایاى زیادى که به تو نموده است، به تو وعده
رستگارى، کامل شدن روزه و زکات و برطرف نمودن خطر مرگ حاضر تا پایان عمر داده است.
منشأ ندادن این مال چیزى جز ضعف ایمان و اسلام و پستى و زشتى یا واگذارى خاص از
جانب خداوند است پناه بر خدا از تمام این امور. [11 -] از مهمترین اعمال این شب
زیارت امام حسین علیه السّلام است. [12 -] و نیز از مهمترین کارها به پایان بردن
آن با تسلیم اعمال به نگهبان شب است، همانگونه که شبهاى شریف دیگر را ختم مىنمود
و قبلا در مورد آن سخن گفتهایم.
فصل سیزدهم مراقبات روز عید فطر
در کتاب فقیه آمده است که امام حسن علیه السّلام
روز عید عدهاى را دید که مىخندیدند و بازى مىکردند، رو به همراهان خود نموده و
فرمود: «خداى عز و جل ماه رمضان را آفرید تا میدان مسابقهاى براى خلقش باشد که در
آن با طاعت و رضایت او با یکدیگر مسابقه بدهند. عدهاى سبقت گرفته و سعادتمند شدند
و عدهاى عقب افتاده و نا امید شدند. شگفتا از کسى که در این روز مىخندد و بازى
مىکند. روزى که نیکوکاران در آن پاداش یافته و کوتاهى کنندگان زیان مىبینند. بخدا
سوگند اگر پردهها فرو افتد، نیکوکار مىاندیشد که چرا بیشتر عمل نیک انجام ندادم
و بدکار مىگوید چرا بد مىکردم و از شانه کردن مو و صاف کردن لباس خود باز
مىمانند».
[اعمال این روز] [توسل]
[1 -] از کارهاى
مهم، توسل به حامى و نگهبان آن روز و شفیع قرار دادن او در اول آن و مبالغه در آن
باندازه بزرگى این روز است. بزرگى این روز نیز باندازه بزرگى تمام اوقات و حالات
او در ماه رمضان مىباشد. زیرا این روز وقت آشکار شدن ثمره، اعطاى جوایز و فهم
قبول یا رد شدن، رضا یا خشم، نزدیکى یا دورى و خوشبختى یا بدبختى است. بدین جهت
بنده سعادتمند باید در این مقام بخوبى ادب را رعایت نموده و آثار بد تمام گناهان
خود را در روزها و شبهاى این ماه از بین برده و کرامتهاى الهى و الطاف خداوندى را
که در طول ماه ضایع کرده، اصلاح کند. و خلاصه مىتوان با رعایت کامل ادب در یک
ساعت تمام کوتاهیهاى خود در اعمال مهم ماه رمضان را جبران و گناهان را تبدیل به
نیکیها نموده و به درجات بلندى برسد.
[غسل]
[2 -] غسل نیز
تأکید شده است و سزاوار است در رودخانه غسل کند و اگر ممکن نباشد در سایه و پشت
دیوار این کارها را انجام بدهد، تا کسى او را نبیند. غسل خود را با «بسم اللّه»
شروع کرده و بعد از انجام آن بگوید:«اللّهم اجعله کفّارة لذنوبی، و طهّر دینی، و
اذهب عنّی الدّرن،خدایا این را کفاره گناهانم قرار ده، دینم را پاک گردان و
پلیدیها را در من از بین ببر.» آنگاه نماز صبح را آنگونه که شایسته است بجا آورده
و سپس خدا را شکر نموده و دعایى را که از شیخ بزرگ محمد العمرى – قدس سره العزیز –
نقل شده بخواند.
[دعاى ندبه]
[3 -] اندوه
بخاطر غیبت امام زمان و دعا براى فرج او و خواندن دعاى ندبه. آنگاه مؤمنى که صاحب
الزمان علیه السّلام را امام خود مىداند – کسى که حجت خدا، امام زمان، ناموس
دنیا، سلطان امتها، عدل کامل خدا، خورشید تاریکیها و ماه کامل، گشایش نزدیک خدا،
نشانه بزرگ خدا، خلیفه بزرگ خدا، امام، پسر امام، پسر ائمه، پسر پیامبر، پسر
پیامبران – جان تمامى جهانیان فداى او باد – کسى که خداوند بوسیله او به وعدههایش
جامه عمل مىپوشاند وعدههایى از قبیل: گسترش عدل، از بین بردن ظلم، گستراندن فضل
و غلبه قدرت او بر تمام قدرتها و دین او بر تمام ادیان و به هنگام غیبت امام خود،
غصب حاکمیت او از طرف دشمنان، سختى شیعیان در سلطنت کفار و بدکاران و قتل، از بین
بردن آبرو، غصب اموال، بد حالى و ذلت آنان را مىبیند، باید خوشحالى او به غمى
سنگین، خنده او به گریه و عید او به عزا تبدیل شده و دعاى ندبه بخواند و مانند
مادر بچه مرده گریه کند و براى فرج او دعا کند.
[آداب نماز عید]
[4 – نماز عید]
قبل از خروج از منزل بنیت انجام دستور خداوند، با یک یا چند دانه خرما افطار
نموده، و دعایى را که در این مورد رسیده است بخواند. زیرا در این دعا نیز امامش –
درود و سلام خدا بر او و پدران و فرزندانش – ذکر شده و باید در مضمون دعا تأمل
کند. زیرا دعا بروشنى مىگوید که رفتن به سوى نماز، رفتن به طرف خداوند است. بنابراین
باید نشانه دیدار با خدا را داشته باشد. اگر بتواند باید باندازه بزرگى خدا و
شناخت منت او، در اجازه دیدارش بلکه دعوت به این کرامت، آنگونه که شایسته است ادب
این مقام را رعایت کند. ولى خیلى بعید است این مخلوق ضعیف بتواند آنگونه که شایسته
این مجلس است تواضع و احترام و شکرگزارى نماید. بنابراین باید همراه با اعتراف به
ناتوانى باندازهاى که مىتواند سپاسگزار و متواضع باشد. و اگر نتواند، نباید حضور
در این مجلس براى او سبکتر از حضور در مجلس سلطان زمانش باشد. زیرا از سلطان غفلت
نمىکند، بخصوص هنگام سخن گفتن با او. اگر سلطان بداند که دل رعیتش جاى دیگر است
او را از مجلس خود طرد، از حضور او جلوگیرى و او را از عطایاى خود محروم مىنماید.
بخصوص که بداند این غیر، دشمن سلطان است، که در این حالت بشدت بر او خشم مىگیرد.
و اگر از یاد و احترام به خدا غفلت کردى باید بدانى که علت این همه غفلت از
پروردگار چیزى جز دوستى دنیا نمىباشد، دنیایى که دشمن خدا و دوستانش مىباشد.
بپرهیز از این که این مجلس را کوچک شمارى. زیرا اهل آن، فرشتگان مقرب، پیامبران و
رسولان، شهدا و صدیقین و بندگان صالح خدا هستند. شرمسار باش که حاضرین مجلس در
بهترین حالات باشند – همگى پاک، مقدس، آراسته، بر سر ایشان تاج کرامت مراقبت خداى
جلیل بوده، بر بدنهاشان لباسهاى توجه به خدا، بر دلهاشان جامه اشتغال به خدا و بر
بدنهاشان لباس بازداشتن از نافرمانى خدا، بر دستهایشان انگشتر نگشودن دست به
نافرمانى خدا و بر پاهایشان کفش منع از رفتن در حرامهاى خدا – و سر تو برهنه از
عمامه مراقبت و قلب تو آلوده به دوستى دشمن خداوند، بدنت برهنه از لباس نگهداشتن
از مخالفت با خدا و بر دستت انگشتر ستم بر بندگان خدا بوده و پایت برهنه از رفتن
به سوى طاعت خدا باشد. اگر پرده از جلو دیدگانت برداشته شده و ببینى بدنت آلوده به
نجاستهاى گناهان و باطن تو گرفتار انواع بیماریهایى است که تو را از چشم دیگران
مىاندازد چه حالى خواهى داشت؟ آیا با این شکل و قیافه بر سر سفره پاکان، و
بزرگانى که هیچ عیبى ندارند حاضر خواهى شد اگر زیبایى باطنى آنان را ببینى از همنشینى
آنان پرهیز خواهى کرد، چه رسد به این که سر سفره آنان بنشینى. و حتى اگر هزار چوب
هم به تو بزنند راضى نمىشوى با این همه پلیدى که در تو هست، خود را به آنان نشان
بدهى. برادرم حال بد و وزر و وبال خود را بنگر و خود را مضطر به این مطلب بنما تا
خداوند بدیهایت را پوشانده و بدیهایت را به خوبى تبدیل نماید. آنگاه در کرم حضرت
اله را بکوب و صدا بزن: «اى کریمترین کریمان اى اجابت کننده دعاى مضطرها به پستى و
ذلتى که نسبت به خودم روا داشتم رحم کن. تو از من به خودم مهربانترى بخصوص در مثل
چنین روزى که مرا دعوت به دیدار خود نمودهاى. من میهمان تو هستم پس راضى نشو که
آبرویم پیش میهمانهایت بریزد. کارم را اصلاح کرده و از لباسهایى که به میهمانانت
مىدهى به من نیز عنایت فرما تا بتوانم زشتىها و نقایص خود را پوشانده خود را
بیارایم و آبرویم را حفظ کنم. اگر انسان با اضطرار واقعى روى به درگاه پروردگارش
آورد محال است او را اجابت نکند. او کسى است که در قرآن خود فرموده است: امَّن
یُجیبُ المضطر اذا دعاه و یکشف السوء 27: 62،اى کسى که هنگامى که مضطر او را
بخواند، او را اجابت نموده و گرفتاریش را برطرف مىنماید بنا بر این بنده باید
اضطرار را در خود بوجود بیاورد. اغلب مردم روحیات بدى در خود بوجود آورده و از
صفات خوب غافل هستند. بهمین جهت نیز از خود خجالت نمىکشند تا بخاطر حیا و پوشاندن
زشتیها و رسواییهاى خود مضطر شوند. و اگر در این مورد عملى هم انجام بدهند، ناشى
از چیزهایى است که بطور اتفاقى شنیده و مسموعات آنها خجالت و شرمى در آنها بوجود
نمىآورد، چه رسد به این که آنچنان خجالت بکشند که به اضطرار برسند. و خلاصه اگر
شرمى که به اضطرار برسد بوجود آمد، اجابت نیز بدنبال آن آمده و گرفتارى بر طرف
مىگردد. علامت اضطرار نیز این است که در هنگام عید قلب او شکسته، و از رد شدن
بترسد، امیدوار عفو و فضل او بوده و امیدوارى به کرم پروردگارش را بیشتر نماید،
بانتظار رحمت و عنایت خداوند باشد آنگونه که بندگان صالح او هستند، و ترس خود را
با ملاحظه این که امروز روز جایزه دادن و بدست آوردن فضیلت است از بین ببرد. در
عین حال با گوشه چشم به عظمت خدا و بزرگى جنایت خود نگریسته و مانند کوتاهى
کنندگانى که به دامن عفو فراوان او پناه آوردهاند، رفتار مىکند، و تمام سعى و
تلاش او براى استغفار و جلب رحمت و دیدن آثار قبولى است. و به نگهبانان و حامیان
خود که از معصومین علیهم السّلام مىباشد، پناهنده شده تا او را شفاعت نمایند. و
خداوند را به حق و آبروى آنان نزد خدا قسم مىدهد که او را با عفو خود اکرام
نموده، از فضل مخصوص خود محروم نکند، صورت کریم خود را از او برنگردانده، بخاطر
آنان او را قبول نماید و آنگونه که با حزب و دوستان خود رفتار مىکند با او نیز
معامله کند. از بوجود آمدن این حالات معلوم مىگردد که فیض قدسى شامل حال او شده
است که باید خدا را بخاطر نجات و رهایى از خطر هلاک ثنا گفته، و از این به بعد با
یارى گرفتن از پروردگار خود را از غفلت و انجام کارهایى که باعث هلاکت دائمى است
دور بدارد. آنچه درباره اضطرار به پوشش پروردگار گفتیم، فقط در کسى بوجود مىآید
که با چشم دل نجاست گناهان را بر اعضاى بدنش و پلیدى عیوب دل بر روح و جانش را
ببیند. آن هم نه مجازا بلکه واقعا این مطلب را درک کند و بفهمد که این نجاستها و
پلیدیها نجستر و کثیفتر از چیزهاى کثیف این عالم و بدبوتر از مردارهاى بو گرفته
دنیاست. اگر کسى خود را در پیشگاه سرور رسولان و ائمه طاهرین و فرشتگان مقرب و
سایر پیامبران و رسولان فرض نماید چه حالى خواهد داشت؟ فکر مىکنم اگر انسان یک
دهم این رسوایى را داشت، آرزو مىکرد زمین او را فرو برد تا از این رسوایى رهایى
یابد. مریم راستگو هنگام فرض رسوایى بین مردم، با این که نزد خداى عز و جل و
فرشتگان پاک بود، گفت: «کاش قبل از این مرده و کاملا فراموش شده بودم.»«» بهر صورت
تمامى ما به پوشش زیباى خدا محتاج بوده و اگر این پوشش از ما برداشته شود، رسوا خواهیم
شد. یکى از پوششهاى زیباى او، همین شکل انسانى است که اگر از ما سلب شده و مردم
شکل واقعى ما را ببینند رسوا مىشویم. زیرا شکل روح متناسب با اخلاق و صفات است.
مثلا کسى که صفت غضب بر او غالب باشد، روح او بشکل سگ خواهد بود. مگر این که خلق
خود را با داروى حلم معالجه نموده، خشم تبدیل به شجاعت شده و شکل سگ به شکل انسانى
شجاع تغییر یابد. و همینطور سایر اخلاق و صفات. بهمین جهت گذشتگان هر روز با آینه
و غیره سیماى خود را بررسى مىکردند تا مطمئن شوند که تغییر نکرده و مسخ نشده و
پوشش خدا همچنان باقى است. و این شکلهاى حقیقى گاهى اوقات به بعضى از اولیا نشان
داده مىشود و مردم را باین شکلها مىبینند. از امام سجاد علیه السّلام روایت شده
است که پرده را از جلو دیدگان شخصى برداشته و شکل واقعى حاجیها را به او نشان داد
و او در میان جمعیت فقط دو نفر را به شکل انسان دید. هنگام برپایى نماز عید بصورت
جماعت، مصیبت غیبت او را بیاد آور و بیاد داشته باش که امامت نماز عید از حقوق
مخصوص امام زمان (عج) و برپایى آن از کارهاى معروف اوست. «چون در روز عید خود را
آشکار کند، دیده همگان بر زیبائیش خیره گردد. ارواح آنان بسوى زیبائیش سرازیر شوند
و مردمک چشمانشان از فرط زیباییش هوس گلزار نمایند. عید من آن روزى است که با
دیدگان شاد که زیباییش را تحسین مىکند، آن زیبایى را ببینم.»«» آیا این مصیبت
نیست که بجاى نماز با امام علیه السّلام با دیگران نماز بگزاریم اگر بجاى دیگران
امام زمان علیه السّلام خطبههاى نماز عید را مىخواند چه حالى داشتیم و اگر او در
میان ما بود روزگار ما چقدر با امروز فرق داشت آنگاه به آنچه در روایات درباره او
آمده بنگر از قبیل: برکتها و نورهاى زمان حضور او، گسترش عدل، برچیده شدن بساط ظلم
و سرکشى، عزت اسلام، احترام قرآن، رواج ایمان، کامل شدن عقلها، تزکیه دلها، اصلاح
اخلاق و از بین رفتن تفرقه و نفاق.
[مناجات با امام زمان]
آنگاه با صداى بلند او را مورد خطاب قرار داده و
با زبان شوق به حضرت قدس او عرضه بدار: «اى پسر احمد آیا به سوى تو راهى هست تا
ملاقات شوى. چه وقت روزها را با تو سپرى کرده و بهرهمند مىگردیم. چه زمانى وارد
آبشخورهاى فراوان و سیراب کنندهات شده و سیراب مىگردیم؟ تشنگى زیاد ما طول کشید.
چه هنگام از آب گوارایت استفاده خواهیم کرد؟ مولایم سرورم چه وقت ما را دیده و ما
نیز تو را مىبینیم در حالى که پرچم پیروزى را برافراشتهاى؟ مولایم چه زمانى
یکدیگر را دیده و چشمان ما از دیدار تو روشن مىگردد و با راهنمایى تو هدایت مىشویم؟
و آنگاه ما را از حقایق امورمان آگاه کرده، گرهام به دست تو باز شده، نادانیها از
بین رفته و کمالات کامل مىشود. آقا و مولایم امید و آرزویم کاش سرنوشت خود را
مىدانستم، آیا با نور جمالت دیدگانم روشن خواهد شد آیا از وصال گوارایت سیراب
خواهم شد یا با این اندوهها روانه قبرم شده و با غصهها و اندوه فراوان از این
دنیا مىروم»«» آقایم طولانى شدن جدایى شما مرا کشته و امید وصال شما و آنچه
درباره نشانههاى ظهورتان فرمودید، زندهام مىکند. چرا چنین نباشد که اگر این
وعدههاى در روایات و انتظار ظهور شما و آثار آن نبود از بین رفته بودیم. درود و
سلام خدا بر کسى که ما را با این وعدهها و انتظار ظهور شما زنده کرده و ما را از
آن آگاه نمود. زیرا این مطلب، امروز باعث زندگى بندگان مشتاق به شما و به وصال
شماست و زبان حال همه ما مىگوید: «مرا وعده دادند. مرا وعده دادند. و اعلام رأى
دادگاه آیین عشق را به تأخیر انداختند، در حالى که آیین عشق آیین من است. دل را با
یاد محبوب شاد گردان و گوشهایم را با وعدهاش نوازش کن»«» آقایم اگر نمىدانستیم
که گشایش بعد از سختى است، این سختیها بر دل و جان ما بیش از آن بود که بتوانیم آن
را تحمل کنیم، ولى باین جهت که اینها علامت گشایش است تحمل آن براى ما آسان است و
بدین جهت که باین وسیله به شما مىرسیم این سختیها محبوب ماست. آقایم مدت سپرى شده
و به آخر رسید. منتظر امر شما هستیم. با یاد شما زندگى کرده، و آثار ظهور شما را
جستجو مىکنیم. آقایم کار سخت شده و ظلم و ستم فراوان، و فساد بىسابقهاى سراسر
گیتى را فرا گرفته است. هواى نفس نیز ضمیمه آن شده و آتش هواهاى نفسانى شعلهور
گردیده و گیتى را سوزانده است، بوسیله آن شهرها خراب، آبادانى نابود و انسانها و
حیوانات از بین رفتهاند.
آقایم بلاها زیاد، مطالب پوشیده بر ملا گردیده و
فقط به شما شکایت مىکنم. آقایم جدایى و هجران تو از تمام این سختىها سختتر است
زیرا بلا بهمراه تو، نعمت و اذیت در مقابل دیدگان تو راحت است. آقایم «و از من
انتقام بگیر، اگر این انتقام مرا به تو نزدیک مىنماید. فدایت گردم در آن شتاب کن.
و با هر وسیلهاى که مىخواهى مرا در عشقم به خودت آزمایش کن. و من آنچه رضاى تو
در آن است را انتخاب خواهم کرد. و در هر حال، تو به من از خودم سزاوارترى. زیرا
اگر تو نباشى، من هم نخواهم بود.»«» آقایم «تو قدرت نابودى قبیله را دارى، در راه
عشق تو هر موجود زندهاى از نابودى لذت مىبرد. برده تو هرگز تقاضاى آزادى نخواهد
کرد. اگر تو او را رها کنى او تو را رها نمىکند. آن زیبایى که با جلال بزرگ خود
آن را پوشانیدهاى، هر نوع شکنجهاى را در اینجا گوارا مىداند.»«» مولایم آرزویم
«دلم آب شده به او رخصت بده تا باقیمانده خود را در آرزوى تو بگذراند. دستور بده
خواب در چشمانم گذر کند. زیرا من مطیع این دستور هستم. شاید در عالم رؤیا وجود
گرانقدر تو را ببینم و به من وحى شود.»«» حبیب من «و هرگاه باقیمانده جان من با
آرزو زنده نمانده و فناى من مقتضى بقاى تو باشد. و اگر شیوه عشق از سنت چشم بر هم
نهادن حمایت کند و از دیدارت محروم گردد. سیاهى چشمى براى من باقى بگذار، شاید پیش
از مرگم بوسیله آن، کسى را که تو را دیده است ببینم.»«» آه «چیزى را که تو
مىخواهى کجا در من هست، هرگز. و بلکه پلک چشمان من فاقد پردهاى از خاک پاى تو
است.»«» مولایم «اگر مژده دهندهاى با مهربانى از سوى تو آید و هستى من هم در مشتم
قرار داشته باشد، آن را به تو تقدیم نموده و خواهم گفت: آن را بگیر.»«» سرور و
مولایم اى امام من «بشکستگى من، بذلت من، بخضوع من، بفقر و نیاز خودم و به
بىنیازى تو. مرا به زیر دست خائنى واگذار مکن. چون من یکى از ضعیفان تو هستم.»«»
آقایم آنگاه که درباره رسیدن و وصل شدن به شما و لذت دیدار شما مىاندیشم و در
مورد احوال کسانى که آنها را به پناه خود نزدیک نموده، به آنان احسان کرده، مشرف
به دیدار جمالت نموده، با تعلیم خود آنان را بزرگداشته، با نوشانیدن جامهاى توحید
بر آنان منت گذاشته و شرافت آمدن در محفل اهل توحید را به آنان کرامت نمودى تأمل
مىکنم، نزدیک است قلبم از حسرت شکافته شده و از غیرت، دو تکه شود. آه آه «واى بر
قلب کسى که مثل قلب من باشد». «اى پوست بدن من پاکیزگى مرا سعادتمند نمىکند. و اى
کبد من بدون دیدار باید پاره پاره شوى.»«» آقایم خواهان شما، با سایر مشتاقین فرق
دارد. زیرا زیبایى تو قابل مقایسه با زیبایى سایر معشوقها نبوده و بزرگى تو مانند
دیگر بزرگیها نمىباشد. باین جهت که شما محبوبى هستى که علت ایجاد خواهان و
دوستدار خود بوده و او در هر حال و براى هر کارى به شما احتیاج دارد، ولى دیگران
چنین نیستند. بلکه در عالم محسوسات زیبایى وجود ندارد مگر این که مظهر گوشهاى از
زیبایى شما، و بزرگیى نیست مگر ناشى از یکى از آثار بزرگى شماست. زیرا زیبایى شما
مظهر زیبایى خداوند زیبا و زیبایى دیگران از مظاهر زیبایى شماست. و نیز بزرگى شما
مظهر بزرگى [خداوند] بزرگ و بزرگى دیگران برگرفته از بزرگى شماست. شما منبع همه
بزرگیها و زیباییها هستید. منظور از زیباترین زیباییها، و بزرگترین بزرگها، در
دعاى سحر، شما مىباشید. و شمایید نورانىترین و درخشندهترین نور خدا. و نیز
جدایى و دورى شما مانند جدایى محبوبهاى دیگر نیست. زیرا اگر محبوبهاى دیگر دوستدار
را ترک کنند، مىگویند: محبوب او را ترک کرده، و بخاطر ترک کردن محبوب سرزنش متوجه
دوستدار نمىگردد. ولى اگر شما کسى را ترک کنید، مردم او را سرزنش نموده و خود نیز
خودش را سرزنش مىکند. و هیچگونه تسلاى خاطرى نیز ندارد. زیرا نمىتوان گفت شما
بیوفا بوده یا به دوستدار خود علاقمند نیستى. همه دوستدارانت اعتقاد دارند که
دوستى و وفاى تو بیش از دوستى و وفاى آنان است. بنابراین اگر آنان را ترک کنى
معلوم مىشود، آنان کوتاهى نمودهاند. و کم محبتى آنان نشاندهنده نادانى آنان است.
بهمین جهت کسى که او را ترک نمایى ورشکستهترین افراد است مگر این که خود را تسلى
داده و بگوید: در آینده به شما رسیده و هجران شما پاداشى براى او در پى دارد. ولى
چه پاداشى بزرگتر از دیدار شماست مولایم همه فداى تو. جانم فداى مجد ریشهدارى که
همتایى ندارد. جانم فداى شرافتى که لنگهاى ندارد. تا کى برایت سرگردان بوده و تا
کى و چگونه و با چه زبانى دربارهات بگویم؟ براى من سخت است که ببینم دیگران در
مقابل تو و در مملکت تو تصرف، و بر پیروان و حتى بر خویشانت حکومت کرده و آنها به
تو پناه آورده و از تو کمک مىخواهند ولى جوابى نمىشنوند. پناه بر خدا از این
مصیبتهاى دردناک و سختیهاى زیاد«انا للّه و انا إلیه راجعون»از مصیبت نبودن تو و
طولانى بودن غیبتت در حالى که شیعیانت مانند گله گوسفندى شدهاند که چوپان آن
نبوده و گرگها از هر طرف به آن حمله کردهاند گروهى را خورده و گروهى را براى
ذخیره مىکشند. سرورم این مصیبتهاى ما بود ولى ناراحتیهاى شما بخاطر این مطالب
براى ما سختتر بوده و دل ما را بیشتر بدرد مىآورد تا مصیبتهایى که به خودمان
وارد مىآید. زیرا از رأفت شما به شیعیانتان و غیرت و رقت قلب شما آگاهى داریم.
مگر جد شما امیر المؤمنین علیه السّلام نبود که از ربودن خلخال زن ذمى توسط لشکر
معاویه شکایت کرده و مىفرمود: «اگر مسلمانى از این مطلب بمیرد او را قابل سرزنش
نمىدانم.» پس شما چه حالى دارید زمانى که بدانید با زنهاى مسلمان چه مىکنند خداوند
ملتت را یارى کند، مولایم به خداوند و به سرور مردم محمد مصطفى و به على مرتضى و
به سرور بانوان و به پدران پاکت، امامان هدایت و شیران درنده نبرد و به حمزه، سرور
شهیدان و به «طیّار در میان فرشتگان مقرّب»، از این پیشآمدهاى ناگوار و اوضاع بد
شکایت مىکنیم. بندگان گرفتارت را یارى کن اى یاور یارى خواهان. سرورشان را به
آنان بنمایان اى مهربانترین مهربانان. و با آن ستم ستمکاران، حاکمیت کفار و
حیلههاى مخالفین را از آنان دور کن. و با فرج ولى خود، در فرج آنان تعجیل نما و
بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور آن را پر از قسط و عدل گردان. دیدگان مؤمنین را
با جمال ولىّ دین روشن نموده و بهره آنان را با ظهور جلالش در میان جهانیان بیشتر
گردان. عدل فراوان و حکومت بزرگ و عالى خود را آشکار نما و با آن حق را بر پا و
باطل از بین ببر. اولیایت را با آن حاکم و دشمنانت را خوار فرما. با آن از
ستمکاران و دشمنان برگزیدگانت انتقام بگیر. و در انجام وعدههایت در مورد یارى
مؤمنین و عاقبت پرهیزکاران تعجیل فرما. اى راستگوترین راستگویان و تواناترین
توانمندان» و خلاصه اگر سالک در این دریا فرو رفته، نسبت به این امر اهتمام ورزیده
و از این فجایع دلتنگ شود، بطور طبیعى حال او تغییر کرده، خوشحالى او به اندوه و
عید او به عزا تبدیل مىگردد. و با حسرت و شکستگى در مصلى حضور مىیابد. خداوند
متعال نیز نزد دلهاى شکسته است. و اگر حسرتهاى سابق را که بخاطر فهمیدن نقایص
باطنى و تیرگیهاى روحى مىباشد به آن ضمیمه نموده و در حالى که مشغول خواندن
دعاهاى وارده، در راه مىباشد، از منزل خود به سوى مصلى حرکت نماید، در چنین
شرایطى تمامى اسباب پناه بردن به در فضل، کرم و جود مالک نفسها، ارواح و وجود براى
او بوجود مىآید. بنیت قرار گرفتن در سایه عنایت خدا، در فضاى بدون سقف نماز خوانده
و بنیت فروتنى براى رب الارباب، انتقال از گناه به طاعت، از تکبر به تواضع و از
دیدن خود به مقام فناء، بر خاک بنشیند، تا روح توجه در نماز کامل شود. زیرا توجه و
رو به قبله کردن یعنى بریدن کامل از همه و توجه کامل به سرپرست همه اشیاء و مالک و
خالق آنها. و منظور از ایستادن روى دو پا این است که در حال ترس و امیدوارى، و شوق
و ترس است. در نماز عید، تکبیر اهمیت زیادى دارد. بهمین جهت باید براى بدست آوردن
روح تکبیر تلاش نمود. در کتاب «مصباح الشریعه» بنقل از امام صادق علیه السّلام
آمده است که فرمودند: بندهاى که تکبیر بگوید ولى قلبا از حقیقت آن روگردان باشد،
خداوند به او مىگوید: با من نیرنگ مىکنى. به عزت و جلالم قسم تو را از شیرینى
ذکرم محروم نموده و نمىگذارم به من نزدیک شده و از مناجاتم لذت ببرى. مطلب مهمى
که انسان باید آن را رعایت کند، این است که بداند در رابطه با این نماز از او چه
مىخواهند، و چگونه باید مراقب خداوند بوده و چه حالى باید داشته باشد. باین جهت
که تکلیف به نماز گرچه در همه جا از باب عنایت، لطف و احضار بندگان به مقام حضور
است ولى در بعضى از آنها جهت ترس بیشتر بوده و بعضى دیگر فقط جهت ایجاد رغبت است. مثلا
نماز آیات از روى لطف و عنایت، ولى در مقام ترس از خشم و نازل شدن بلا واجب شده تا
از شمول بلا امنیتى حاصل و بلا بوسیله نماز دفع شود. نماز عید نیز فقط براى گرفتن
جایزه و کامل کردن نقصها و اعطاى بخششهاست.
خلاصه تشریع عید و نماز آن بمنظور اظهار رأفت و
رحمت، گستراندن جود و کرم و بخشش به رعیت است. اجازه عمومى در این مقام اقتضا
مىکند که بساط قهر و غضب برچیده و بیرقهاى الطاف پروردگار افراشته شود. و خوف و
ترس با این امر سازگارى ندارد، گرچه بنده مرتکب گناهان جهانیان شده باشد.
[خوش گمانى به خداوند در این روز]
در این منزل از منازل سالک جا دارد به خداوند
خوش گمان بوده و به بخششهاى بزرگ و عطایاى عالى او امیدوار باشد. باندازه خوش
گمانى به خداوند، لطیف نمودن درخواست عطوفت و رعایت آداب اطمینان به وعدههاى خدا،
جوایز نیز بیشتر شده، ابرهاى جود باریده و مبارکى این روز آشکار مىگردد. بندهاى
در این روز نترسیده و انتظار خشم خداوند را ندارد مگر کسى که به او بدگمان بوده و
امید به فضل او را در خود تقویت نکرده باشد و احتمال بدهد الطاف خدا شامل حال او
نشود. و ممکن است کسى بخاطر بدگمانى در چنین اوقاتى، از لطف و رحمت الهى محروم شود.
بنابراین بحکم عقل و ادب و ایمان لازم است که امید بنده به ندیده گرفتن گناهان،
عفو آن، بخشش نعمتهاى خدا و رسیدن به آرزوها و اهداف، قویتر از ترس از مجازات و
ذلت و خوارى باشد، و گرچه از بندگان صالح خدا نباشد خود را در میان آنان وارد کند،
با صورتهاى آبرومند دوستان خداوند به او روى آورد، گرچه روى او از ستم گناهان سیاه
شده باشد. خداى متعال به این مسائل توجه نمىنماید، زیرا فراگیر نمودن احسان در
چنین اوقاتى با حکمت او مخالف نیست. بنابراین هیچ مانعى در راه شمول بخشش و گسترش
جود و فضل خداوند نمىباشد. نمازگزار بعد از توجه به این امور و تأثیر گرفتن از آن
با حیا و امید زیاد در مصلّى حاضر شده و با شرمسارى با گوشه چشم نگریسته و با
امیدوارى چشم مىدوزد، و با آداب و شرایط آن نماز مىخواند، فرادى یا با جماعت، هر
کدام که مناسب با حال اوست همراه با رعایت اخلاص. البته اگر بتواند با جماعت
بخواند بهتر است. در صورت فرادى خواندن، مىتواند دو رکعت بخواند یا چهار رکعت که
در دو رکعت اول «سبح اسم» و «و الشمس» و در دو رکعت دوم «و الضحى» و«قل هو اللّه
احد»خوانده و در رکعت اول هفت تکبیر مىگوید: تکبیرة الاحرام، و پنج تکبیر بعد از
قرائت که بعد از هر کدام از آنها دعاى معروف:«اللهم اهل الکبریاء…»را مىخواند
آنگاه تکبیر دیگرى گفته و به رکوع مىرود. اگر بخواهد مىتواند بجاى این دعا، دعاى
دیگرى بخواند. و هنگامى که از نماز فارغ شد تکبیر مذکور را گفته و تسبیح حضرت زهرا
علیها السّلام را مىگوید. و آنگاه دعایى را که براى بعد از نماز روایت شده است
مىخواند که دعاى بسیار جامعى است. آنگاه با ذکر و دعاى زیاد باید از روز عید
مواظبت نماید. زیرا شیاطینى که در شهر رمضان زندانى و در زنجیر بودند و
نمىتوانستند او را بفریبند، امروز رها شدهاند. و شاید با دعا و تضرع به خداوند
متعال در جهت حفظ او از شر آنان بتواند از آنان رهایى یابد.
آنگاه دعاى ندبه را با حضور قلب مىخواند، دعایى
که آداب معامله با خداى متعال، پیامبران و اولیاى او و رفتار پیروان با امام خود
را بطور کاملى مىآموزد.
[به پایان بردن
این روز]
[5 – به پایان
بردن روز عید با توسل به نگهبان روز.] روز خود را با توسل و واگذارى به نگهبان این
روز که از معصومین علیهم السّلام مىباشد و شفاعت خواستن از او به پایان برساند
همانگونه که در سایر روزهاى شریف نیز چنین مىکرد. و نباید در این جهت کوتاهى کند
که این از کارهاى مهم است.
ترجمهالمراقبات ص: 365